هیلی کلر یک زن جوان هنگام تلاش برای نجات پدرش در یک طوفان بسیار شدید متوجه می شود که او در یک خانه پر از آب به دام افتاده است و باید برای نجات جانش با تمساح ها مبارزه کند و ...
همه ی داستانهای «انسان در مقابل طبیعت» که معروفترین اون که قطعاً همه حداقل نام اون رو شنیدید، رمان «پیرمرد و دریا» است.
حداقل اتفاقی که بعد از تقابل انسان و طبیعت رخ میدهد، تغییر روحیات اون شخصیت است، شخصیت «هیلی» پتانسیل این رو داشت اول شخصیتی بسیار ضعیف نشان داده و سپس به شخصیتی بسیار قوی و بااعتماد به نفس بدل شود، نه اینکه کمی شنا کردنش بهتر شود!!
شخصیتهای فرعی هم صرفاً کشته شدن تا ما بیننده احساس خطر بیشتری برای پدر و دختر کنیم. نکته آخر هم اینکه در فیلمی دیدم که دختری بعد از حمله کوسه، سه ساعت فرصت داشت که بتواند از روی سنگی که روی آن قرار داشت فرار کند یا از خونریزی بمیرد؛ این عزیزان که هر چی تمساحها گازشون میگرفتند، تازه قویتر هم میشدند، ما بینند چرا باید احساس خطر برای آنها کنیم؟!
حداقل اتفاقی که بعد از تقابل انسان و طبیعت رخ میدهد، تغییر روحیات اون شخصیت است، شخصیت «هیلی» پتانسیل این رو داشت اول شخصیتی بسیار ضعیف نشان داده و سپس به شخصیتی بسیار قوی و بااعتماد به نفس بدل شود، نه اینکه کمی شنا کردنش بهتر شود!!
شخصیتهای فرعی هم صرفاً کشته شدن تا ما بیننده احساس خطر بیشتری برای پدر و دختر کنیم. نکته آخر هم اینکه در فیلمی دیدم که دختری بعد از حمله کوسه، سه ساعت فرصت داشت که بتواند از روی سنگی که روی آن قرار داشت فرار کند یا از خونریزی بمیرد؛ این عزیزان که هر چی تمساحها گازشون میگرفتند، تازه قویتر هم میشدند، ما بینند چرا باید احساس خطر برای آنها کنیم؟!