دانلود انیمه Psycho-Pass
سایکو-پاس (2012)
داستان در مورد اعضای واحد شماره 1 بخش تحقیقات جنایی از اداره ی امنیت عمومی و ماموریت های آنهاست. داستان زنان و مردانی که صرفنظر از تعبیر شخصی خودشون از عدالت و قضاوت، انتخاب دیگه ای ندارند جز اینکه در این سیستم کار کنند. اما عدالت حقیقی، چه چیزیه که این افراد در نهایت بهش دست پیدا می کنند؟
قسمت آخر فصل اول اضافه شد
پیشنهاد می کنم ببینین
«روزهایی که میآیند؛ تحلیلی جامعهشناختی بر انیمه سایکوپس»» منتشر شده در وب سایت academyhonar، نویسنده از ابراهیم قربانپور(۱۳۹۴)
.
پینوشت: متن این دوست عزیزمون با وجود تحصیلات و سوادش به حد وحشتناکی افتضاحه. (فقط کافیه با نثر رجال دوره پهلوی، مثل اسدالله علم مقایسهاش کنید. کسایی که حتی کارشون «نوشتن» نبود!) به حدی رو مخ بود انشاش که خوندنش سردرد گرفتم.
خواهش میکنم اگه شما روزی پایان نامه یا مقاله نوشتید، سعی کنید فارسی رو این قدر رو مخ و غلط غولوط ننویسید.
مگه توی مدرسه درس انشا نداشتید؟
_______________________________________________-
(...)
شیبیل به صورت مداوم روان افراد جامعه را کنترل میکند و از طریق فاکتوری که سایکوپس نامیده میشود به آنها رنگ و عددی را اختصاص میدهد. عدد یا رنگی که احتمال ارتکاب جرم از سوی آنان را مشخص میکند. در حقیقت، سایکوپس فاکتوری است که به میزان جرمپذیری فرد از نظر ذهنی، عدد و رنگی را نسبت می دهد که نشان میدهد او تا چه اندازه ممکن است برای جامعه ایجاد خطر کند.
معدود کارکنان اجرایی سازمان امنیت و بهداشت تنها وظیفه دارند افرادی که شیبیل تشخیص میدهد مجرمان بالقوه هستند را از جامعه حذف کنند. اگر ضریب جرم مظنون تا حد مشخصی بالا رفته باشد این جداسازی مسالمت آمیز و با هدف بهبود رنگ سایکوپس و آماده کردن مجدد مجرم بالقوه برای بازگشت به جامعه صورت میگیرد.
اما اگر ضریب جرم از حد معینی فراتر رفته باشد، شیبیل تشخیص میدهد فرد دیگر قابلیت زندگی در جامعه را ندارد. به این ترتیب سلاحهای موسوم به سلطه گر در حالت حذف فیزیکی قرار گرفته و او را در همان جایی که ایستاده نابود میکنند.
/
ماموران امنیتی در دو رتبهی افسر و مجری طبقه بندی میشوند.
مجریها که باید گوش به فرمان افسران باشند خود از مجرمین بالقوهای هستند که به تشخیص شیبیل از جامعه حذف شدهاند. ولی به دلیل تواناییهای خاص خود، این امکان را دارند تا مانند سگهای شکاری در تعقیب و دستگیری مجرمین دیگر همکاری کنند.
.
خط روایی داستان توسط یک روح، مجرمی که آثار جنایتش پیداست ولی اثری از او در دیتابیسها وجود ندارد شروع میشود. کسی که به قاتلان شرور برای بدتری جنایات کمک و حمایت فراهم میکند، ولی از نظر سیستم، مجرم نیست. در حدی که بازرس ارشد گروه اصولا به وجود داشتن چنین فردی باوری ندارد.
.
این مجرم - ماکیشیما شوگو - با استفاده از نفوذ خود انسانهای دیگری که استعداد تخطی از زندگی دیکته شده توسط شیبیل دارند را به خود جلب و از طریق آنان ناکارآمدی شیبیل را به رخ اجتماع می کشد.
.
در نهایت مشخص میشود شیبیل او را به رغم آنکه به شدت مستعد جنایت و در حقیقت یک مجرم بالفعل است یک فرد عادی تلقی میکند که کمترین احتمالی در ارتکاب جنایت نزد او نیست. به این ترتیب سلطه گر های سازمان امنیت در برابر او کمترین قابلیتی ندارند. اما چرا؟ چون سیستم به این نتیجه رسیده که توانایی قضاوت او را ندارد. بنابراین، ماکیشیما از هر گونه مجازاتی مبراست.
/
اما یکی از مجریان ادارهی امنیت - کوگامی شینیا - تنها کسی است که حاضر است با شورش علیه قوانین شیبیل با ماکیشیما به مقابله برخیزد و سعی در اجرای عدالت شخصی خود میکند.
______________________________________________________________________________________
بارزترین ویژگی حکومت سیستم شیبیل مطرح حذف خشونت از اجتماع است. در حقیقت خشونت در دنیای این انیمه یکسره در اختیار دولت قرار گرفته است و امکان هر گونه خشونت ورزی از مردم سلب شده است. هیچ سلاحی در اختیار مردم نیست. حتی کاربرد اشیای برنده به عنوان سلاح فراموش شده است. به شکلی که وقتی که در قسمتهای پایانی خشونت از نو سربرمی آورد دیدن قیچی یا باتوم در مقام سلاح بیشتر از آنکه برای مردم هولانگیز باشد شگفتانگیز است.
.
ربات هایی که وظیفه ایجاد نظم عمومی را انجام دارند، آواتارهای کودکانه و خوشرنگ دارند و با صدای دختربچه با مردم سخن میگویند. فضاهای عمومی با پوششهای مجازی همه به زیباترین شکل ممکن آرایش شدهاند و خشونت و جرم به یک افسانه متعلق به تاریخ مبدل شده است.
.
در گام نخست به نظر میرسد پرسش اساسی انیمه این است که آیا ساختن جامعه بدون خشونت امکان پذیر است یا نه. این پرسش با ظهور ماکیشیما و قتلهای زیردستان او رنگی از جدیت به خود میگیرد. اما در ادامه پرسشی رادیکالتر از این مطرح میشود.
.
از قسمت چهاردهم به بعد ماکیشیما با استفاده از اختراعی که می تواند سایکوپس فرد را مخفی کند تمایل به خشونت را در میان افرادی که تا دیروز به تمامی تحت کنترل شیبیل به نظر میرسیدند، زنده میکند. آنچه این بیداری را دردناک میکند این است که خشونت بیش از آنکه غیرطبیعی باشد مطلوب به چشم می آید.
.
پرسش مهم ماکیشیما از ما این است: «آیا جامعه بدون خشونت اساسا مطلوب است»؟
.
این پرسش و درنظر گرفتن باور فرویدی در ارتباط با امیال جنسی و خشونت افراد، راه را به سوی تحلیل کلاسیک و درخشان والتر بنیامین از خشونت در مقاله نقد خشونت پیش خواهد برد.
.
مقالهی بنیامین بیش از هر چیز بر رابطه میان قانون و خشونت استوار است. قانون شکل مشروعی از خشونت است. شکلی که قرار است مانعی میان جامعه و خشونت نامشروعی که نظم آن را تهدید می کند، باشد.
بنیامین به دو نوع مختلف خشونت اشاره میکند. خشونتی که در مرحله شکل گیری اجتماع و نظم سیاسی و در شرایطی که قانون ملغی شده است بروز می یابد.
در شرایط الغای قانون به نظر می رسد هیچ شکل خاصی از خشونت نیست که نامشروع تلقی شود. اما با فاصله، وقتی که یک نظام سیاسی مشروعیت لازم را از طریق - احتمالا - خشونت آمیز کسب کند، میتواند با استفاده از یگانه خشونت مشروع در این حالت - خشونت حافظ نظم - همهی انواع دیگر خشونت را به جز خود نامشروع جلوه دهد.
/
شیبیل با نظارت تمام وقت و همه گیرش در خیابانهای ژاپن به صورت مداوم سایکوپس افراد را چک و هر کس با کمترین امکان برای ارتکاب خشونت را شناسایی و حذف میکند اما از شناسایی ماکیشیما، علیرغم جنایات و افکار هولناکش، عاجز است.
/
در اولین رویارویی مستقیم میان ماکیشیما شوگو و یکی از نیروهای پلیس -شخصیت اصلی انیمه سونموری آکانه- سلطه گر سونموری عدد روانگذر او را بسیار پایین تشخیص میدهد. این در حالی است که ماکیشیما در همان لحظه، چند دقیقه پس از توطئه برای قتل دختری خردسال توسط سگهای شکاری رباتیک و توسط گلولههای شاتگان، تیغی را هم بر گلوی قربانیاش فشار میدهد و با لذت تمام از قتل سخن میگوید.
.
در ادامه هر چه ماکیشیما بیشتر از لذتش از ارتکاب جنایت حرف میزند جرم پذیری او عدد پایینتر و امن تری را نشان می دهد به حدی که در نهایت در لحظه ای که او گلوی قربانی اش را میبرد عدد سایکوپس او به پایین ترین حد ممکن برای یک انسان (در واقع، صفر!) میرسد.
سیستم شیبیل بر اساس شناسایی امکان ارتکاب جنایت های هدفمند طراحی شده است. شیبیل تنها از خشونتی جلوگیری میکند که برای نیل به مقصودی اعمال میشود اما در برابر خشونتی که تنها به قصد خود خشونت انجام میشود یکسره ناتوان است. ماکیشیما از همین ضعف استفاده میکند و کلیت سیستم شیبیل را به چالش میکشد.
نهادهای حاکمیت مدرن فارغ از محتوا یا فرمشان تنها به واسطه خشونت مخفی شده در پشت آن است که از اعتبار برخوردارند. به قول بنیامین اگر آگاهی مردمان نسبت به حضور پنهان خشونت در یک نهاد قانونی محو گردد این نهاد اعتبار خود را از دست خواهد داد.
سیستم شیبیل علیرغم آنکه وانمود میکند دوست ندارد خشونتش را آشکار کند، تنها به واسطه خشونت مخفی شده است که از اعتبار دارد. به قول بنیامین اگر آگاهی مردمان نسبت به حضور پنهان خشونت در یک نهاد قانونی محو گردد این نهاد اعتبار خود را از دست خواهد داد.
.
ماکیشیما در پی آن است تا نظم دروغین شیبیل را به چالش بکشد. او برای این کار به سراغ عرصه های گوناگونی می رود که میتواند پیوند حقیقت و خشونت را آشکار سازد. این نکته مهمی است که او هنر و علم را به عنوان دو عرصه مهم نسبت حقیقت و سوژه های بشری به چالش می کشد و خشونت نهفته در هر دو را به رخ شیبیل میکشد .
.
در قسمتهای ششم تا هشتم شاهد جنایات دخترک کم سن و سال و معصومی هستیم که به تحریک و یاری ماکیشیما ایدههای نقاشیهای پدرش را روی جنازه هایی که خود به قتل میرساند اجرا میکند. در قسمت بعد شاهد ظهور یکی دیگر از نیروهای ماکیشیما هستیم که بدن خود را سایبورگ - ماشینی - کرده است و به این ترتیب با وقف کردن بدنش در راه علم گامی به سمت ازلیترین جاهطلبی علمی بشر، جاودانگی، برداشته است.
.
ماکیشیما با فراهم کردن امکان اعمال خشونت در هر دو مورد خشونت نهفته در پس این عرصه ها را آشکار میکند. او نشان میدهد که به محض امکان بروز خشونت هیچ چیز نمیتواند از آن جلوگیری کند. خشونت ذاتی این عرصه ها تنها در پرتوی محدودیت است که مخفی میشود.
پرسش اساسی ماکیشیما این است که حال که خشونت این چنین در تار و پود این عرصه ها تنیده شده است چرا بیهوده می کشیم وانمود کنیم آن را بیرون رانده ایم.
.
در حقیقت ویژگیهای خاصی که در طول سریال از آنها به عنوان زمینه های تبدیل شدن به یک مجرم بالقوه یاد می شود
• هنر رادیکال و رهایی بخش - قسمت هشتم در سکانس زندان مجرمان بالقوه-
• قسمت دوازدهم در نمایش گذشتهی مجری، جایی که به طور مستقیم به گروههای مقاومت هنری علیه شیبیل اشاره میشود.
• هوش و توانایی ذهنی زیاد کونیزوکا و احساسات او- قسمتهای مراجعه به روانکاو
• تبدیل شدن کوگامی به مجرم بالقوه و نزولش از سطح بازرس به مجری بخاطر علاقه به همکار از دست رفتهاش - هستند.
شیبیل تنها به واسطه کنترل این عوامل است که میتواند جامعه ای یکسره عاری از خشونت بسازد. شیبیل برای برپا ماندن به انسانهای میان مایه نیاز دارد. برای شیبیل چیزی دردناکتر از آن نیست که کسانی چنان از سطح جامعه فراتر باشند که خشونت حقیقی او را درک کنند. پس از آن که در قسمت هفدهم ماکیشیما دستگیر میشود میبینیم که رییس اداره امنیت - متولی اصلی محافظت از شیبیل - به هیچ روی به دنبال مجازات او نیست.
او تنها در پی آن است که مغز فراتر از حد میانمایگی او را جلب سیستم شیبیل کند تا جامعه به سطح عادی خود باز گردد. همین رویکرد در برابر سونموری هم که از توانایی ذهنی فوق العاده برخوردار است - هیچگاه و در برابر هیچ اتفاقی ضریب جرم او وارد محدوده خطرناک نمیشود - اتخاذ می شود. شیبیل تصمیم میگیرد ماهیت خود را بر او آشکار کند. به این ترتیب شیبیل در برابر کسانی که پای خود را از سطح متوسط جامعه فراتر بگذارند چاره ای جز تسلیم شدن یا اعتماد کردن ندارد.
یکی از مفاهیم موتیف دار سریال تفاوت میان مجاز و واقعیت است. این مفهوم از همان نخستین قسمت خود را آشکار میکند:
مرد مجرم هدف خود را رابطهی جنسی با یک زن واقعی به جای زنهای مجازی اعلام میکند.
در قسمت چهارم جنایت اصلی سلسله قتلهایی است با هدف دزدیدن شخصیت مجازی اینترنتی مقتولین. در همین قسمت به مزیت نوشیدن الکل واقعی نسبت به الکل مجازی اشاره میشود.
ماکیشیما در چند قسمت به دیگران توصیه میکند به جای خواندن کتابهای الکترونیکی از کتابهای کاغذی استفاده کنند.
بارزترین وجه این تمایز در مورد اسلحه و آمادگی جسمانی بروز می یابد. سلطه گرها که تنها سلاح های رسمی و قانونی در تمام طول انیمه هستند به لحاظ ماهوی با سلاح های شناخته شدهی ما متفاوتند. سلطه گرها تنها به ارادهی استفاده کننده وابسته نیستند بلکه این سیستم شیبیل است که برای آنها تعیین تکلیف می کند تا چگونه عمل کنند.
در همان فصل ذکر شده ماکیشیما، او به بازرس سونموری یک اسلحه واقعی می دهد و به او میگوید که تنها راه برای نجات دوستش استفاده از اسلحه واقعی است. سونموری چنان در بند سبیل است که نمیتواند از اسلحه استفاده کند و این عجز او به قیمت فرار ماکیشیما و قتل وحشیانی نزدیکترین دوستش تمام میشود.
.
تنها کسی که در نهایت توانایی ایستادن در برابر ماکیشیما را پیدا میکند - کوگامی - از همان اولین حضورها بر آمادگی جسمانی تأکید می کند. آمادگی که با توجه به امنیتِ ظاهر موجود کاملا بیهوده به نظر میرسد. در واقع چنین به نظر میرسد که شیبیل در آخرین گام بعد از مجازی کردن همه چیز - از لباس و مبلمان گرفته تا نماهای شهری و انسانها و نیروهای پلیس - خود خشونت را نیز مجازی کردهاست.
.
این همزمان منتهای پنهان کردن خشونت و منتهای فراگیر کردن آن است. تلاش ماکیشیما در تمام طول انیمه تحریک دیگران برای فراتر رفتن از دنیای مجازی است که سبیل برای آنان فراهم کرده است و از قضا چه پایان شیرینی برای او که نیروی پلیس، کوگامی، برای نابود کردن او نه تنها ناچار میشود از قانون شیبیل تخطی کند بلکه به این آگاهی نیز دست مییابد که باید خود را برای همیشه از سلطه سیبیل خارج کند.
.
مرگ ماکیشیما را نمیتوان شکست کامل او تلقی کرد. او با دزدیدن اعتماد به شیبیل در عمل جنگ علیه او را پیروز شده است هر چند این پیروزی نمود بیرونی چندانی نمی یابد.
.
ژاپنی حدود ۱۰۰ سال قبل از اتفاقات داستان، تصمیم گرفتند حکومت در جامعه خودشون رو به یک هوش مصنوعی به اسم شیبیل (=ساحره) بسپرند. این کامپیوتر همه چیز رو در ژاپن کنترل میکنه. اقتصاد، دادگستری، آموزش. البته چون ژاپنیها باید شور همه چیز رو دربیارند، این ربات اختیارات خاصی هم داره.
.
مثلا از قبل برای شما تصمیم گرفته شده که در آینده برای زندگی چه کاری باید بکنید. یک پزشک؟ یک وکیل یا یک نجار؟ سیستم این انتخاب رو به شما تحمیل میکنه. حتی براتون دوست دختر هم پیدا میکنه! بهترین زوجی که برای شما مناسب است تا باهاش ازدواج کنید توسط سیستم به شما معرفی خواهد شد.
خیلی خوبه، نه؟ ولی یک مشکلی هست: کامپیوتر خودش رو درگیر حقوق قضایی یا انسانی نمیکنه: تمام عناصر نامطلوب جامعه باید حذف بشن.
.
در این ژاپن، چیزی به اسمم پلیس وجود نداره. انضباط شهری به عهده رباتهاست. البته هنوز رباتها از نیروی انسانی بینیاز نیستند. بنابراین این وضعیت به عهده «وزارت بهداشت»! افتاده. وزارتی که که به ابزارهای اسکن در شهر میگرده، و اگر دستگاه شما رو نامطلوب تشخیص بده، بلافاصله از جامعه حذفتون میکنه. چه با زندهگیری و حبس در اتاقکهای شیشهای و چه با اعدامی خشن وسط خیابون. اینجا چیزی به اسم «جرم»، «گناه» و یا «تقصیر» معنی نداره.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
من قبل از این که این انیمه رو ببینم، خیلی جاها نقد و تعریف زیادی ازش میدیدم. منتهی همه این نقد و تعریفها اینقدر خسته کننده بودند که دست و دلم نمیکشید برم سمتش، ضمن این که حداقل توی نگاه اول، گرافیک داستان و خوشگلی دخترهاش ( :دی ) اونقدری نبود که به سمتش کشیده بشم. تا این که آخر سر، از زور حجم روی دست مونده آخر ماه و بیکاری تابستون (توی سایت فقید تکانیمه -بهترین وبسایت تاریخ انیمه ایران با اختلاف- بهش برخورد کردم) و دیدم. و چقدر حال داد دیدنش.
.
در واقع و با وجود این که صورت مسئله و درون مایه داستان انیمه شاید خستهکننده باشه، ولی خود انیمه واقعا یکی از آبروهای این مدیوم خارقالعاده است که باعث میشه انیمه در کنار گیم، سریال و سینما قرار بگیره. بنابراین اگر میخواید بدونید دقیقا چقدر خوبه، باید بگم ترکیبی از ترودیتکتیو (کاراگاه واقعی) و مارتیکس هست به علاوه جذابیت دنیای انیمه. داستانهای مخفی زیادی هم در قصه وجود داره که کمکم و در قسمتهای بعدی سریال و فیلم جداگونه و یا OVAها میتونید دربارشون بفهمید.
.
این انیمه شامل یک عشق خیلی زیر پوستی و منحصر به فرد (در این حد زیرپوستی که شاید کسی بگه اصلا همچین داستانهایی نبوده) یک دوجین داستان رفاقت مردانه ناب و یک رابطه پدر و پسری پیچیده است. به جز اون همه جور انتقادی رو به دنیای ژاپن امروز میتونید توی این سریال ببینید. انتقادهایی که شاید هر کسی تو هر جای دنیا بتونه باهاشون ارتباط برقرار کنه. درباره تعادل بین آزادی و عدالت، ریاکاری حکومت و اهمیت حفظ سنت در یک جامعه مدرن و کاریه که جامعه پیشرفته داره با شهرونداش میکنه. جایی که حتی استفاده از هوش مصنوعی هم توسط سیستم با تقلب، تبدیل به یک ابزار سرکوب و دیکتاتوری جدید میشه. در واقع اتفاقی نیست که بین این همه رمان، شخصیت اصلی اون کتاب خاص (درجستجوی زمان از دست رفته، جلد اول: طرف خانه سوان از مارسل پروست رو دستش میگیره. حتی شخصیت منفی فصل اول هم جایی با یک سایبوگ نابغه هک و کامپوتر درباره اهمیت و بهتر بودن کتابهای واقعی صحبت میکنه
.
اگر بخوام به طور ساده پیام این کتاب رو منتقل کنم، باید این نقل قول از کامو رو بگم: «آزادی همزمان با عدالت انتخاب میشود و حقیقت این است که نمیتوانیم یکی را بدون دیگری انتخاب کنیم. اگر کسی نان شما را ببُرد٬ آزادی شما را نیز گرفته است. اما اگر آزادی شما را بگیرد٬ یقین داشته باشید که نانتان نیز در خطر است٬ زیرا از آن پس نانتان وابسته به هوس و دلخواه ارباب خواهد بود٬ نه به تلاش خودتان. در سراسر جهان٬ تا جایی که آزادی عقب بنشیند٬ فقر نیز افزایش پیدا میکند٬ و برعکس. اگر نتوان آزادی و عدالت را یکجا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم؛ آزادی را انتخاب می کنم تا بتوانم به بی عدالتی اعتراض کنم».
ـــــــــــــــــــــــــــــــ