و اینکه اگر جو خیلی خواستار یه آدمی بود که همه وجودشو قبول کنه و دوست داشته باشه باید با لاو میموند نه اینکه تا فهمید لاو هم دقیقا مثل خودشه کنار بکشه
لاو رسما مثل خودش بود حتی بدتر و خیلی میتونستن خوب با هم کنار بیان اگر جو دوباره دلش یه آدم جدید نمیخواست
بعد این آدم میخواست تا لحظه آخر زندگیش به برانته که سر جمع 2 ماه نمیشناخت وفادار بمونه و عشقشو به پاش بریزه؟؟؟
عادت جو که باهاش شناخته میشد تو کل 4 فصل قبلی این بود که درباره همه عشقاش تحقیق کنه و استاکشون کنه اما تو فصل 5 یک بارم این کارو با برانته نکرد و نفهمید دوست بک بوده و همینطور انقدر ضایع با حقه کیت سر لوکیشن ایرپاد به دام افتاد
اتفاقا از نظر من حساب کتاب شده بود ، به زیبایی تمام فروپاشی احساسی یه قاتل روانی رو نشون داد ، بعضا توی خیلی از پرونده های واقعی و فیلم های این شکلی دیدیم که قاتل چندین سال بدون هیچ سوتی کار کرده ولی به محض اینکه یه سوتی میده و تقریبا لو میره شروع میکنه دست به کارهایی میزنه که دیگه حساب کتاب شده نیست و قتل های آبکی و بدون فکر انجام میده ، این نشون دهنده اینه که دوران حکومت جو سر رسیده و فروپاشی روانی کرده
سریال بسیار مهیج با خط داستانی گیرایی بود ولی پایانش افت کرد
تو کل این 4 فصل توقع ما رو از جو بالا نگه داشتن ولی یهو توی قسمت اخر فصل 5 به صورت خیلی فیک دستگیر میشه؟؟؟
این ادم به قدری باهوش بوده که توی دستش کلید قایم کنه و با حتی یک لمس بفهمه طرفش ترسیده و یه نقشه ای داره بعد نتونسته یه اسحه به اون ضایعی رو نوی کیف برانته ببینه؟ و یا اصلا نفهمید مریان زنده مونده و فرار کرده؟ و همینطور بازگشت معجزه آسای کیت و برانته بخش ضعیف داستان بود که با عقل جور در نمیومد
قطعا جو لیاقت یه پایان خوش نداشت و باید گیر میوفتاد ولی نه انقدر مصنوعی و الکی با این حقه های ضایع برانته
راه های بهتری برای پایانش وجود داشت مثلا اینکه ویل توی قسمت اخر لوکیشن جو رو لو بده
در هر حال سریال بسیار خوبی بود و خوبه گه بالاخره به یه پایانی (هر چند زورکی) رسید
فصل پنج مزخرفترین فصل بود
حقیقتا دلم میخواست جو برانتهرو هم بکشه و قهرمان اصلی باشه
و اونجا که کیت از اتیش سوزی زنده در اومد از کجای کو.. اورد کارگردان؟؟؟
ولی یه دقیقه بیایم مرور کنیم
گوئینور بک اولش خیلی خوب بود تا اینکه رسید به اونجایی که جو داشت تعقیبش میکرد و به هم زدن مزخرف ترین بخش این قسمتش.... بعدش یادم نیست وای جو مجبور بود بذاره تو قفس یا بکشتش
میخواست فرار نکنه، تقصیر جو نبود
خواهر پیج که رابطهشون عالی بود :)))) تا اینکه حس فضولیش گل کرد رفت قفس رو ببینه خب حقشه
بعدش لاو کوئین، دلم میخواست تا همینجا پایان فصل باشه و دیگه تمومش کنن
میتونم بگم بهترین یکیاز بهترین سیزنهایی بود دیده بودم. چرا؟ خب مریان که رفت، اخرش هم واقعا قشنگ تموم شد
فصل چهارش خیلی هیجانانگیز بود راستش
میتونست این فصل هم برای پایانی قشنگ باشه + قسمت اول فصل پنجم
مخصوصا اونجایی که نشون میده بک با برانته دوست بوده اصلا عجیب
میدونید شخصیت اصلی داستان باید برندهی این قصه میشد، جو
اگه همهی این فصلهاش رو دیده باشی موضوعش کلا این بود که اخرش جو مجبور میشه اونو بکشه یا بندازه تو قفس
بریم سریال دیگه شروع کنیم کسی مثل این سریالی میشناسه بگه؟
قسمت ۳ فصل ۴ رو دیدید که؟
نادیا تو خونهی مالکوم یه نامه گذاشته بود که جو رفت گرفت، میتونستن کاری کنن جو اون نامهرو نگه داشته باشه و ادامهش رو تو قسمت ۹ فصل پنجم بیاره و بین کیت و نادیا دعواشون بشه و یا دوتاشون یا یکیشون از زیرزمین برن، جو هم میتونست در بره خیلی راحت ولی گند زد توش :))
بعد خیلی جالب مدی چرا باید حتما شب بدون ترس بیاد از جو انتقام بگیره؟
خب پس معلومه که جو قهرمان میشد ولی بیخودی پیچوندش اونم با دوست بودن بک با برانته که اصلا برانته وجودش تو این سریال باورنکردنیه
واقعا عالی بود لذت بردم تک تک لحظاتش آدم نمتونست ازش چشم برداره واقعا آموزنده و جذاب بود و نشون میده هرچیزی در شخصیت آدم ها از بچگی درون خانواده شکل میگیره
نگاه این فصل خیلی ضعیف کار شده بود ببینید جو رو ما ۴ فصل دیدیم که از چه چیزایی جون سالم به در برد و چه قتل هایی که نکرد و خوب جمعشون کرد ولی این فصل خیلی گنگ و علکی بود چرا گه بی دلیل چند تا ادم بلاگر رفتن تحقیق و کل گذشته جو رو در اوردن؟ به همین سادگی ؟ حتی واسه مخاطب توضیح هم داده نشداصلا حتی نفهمیدم بقیه کاراکترایی که از جو جون سالم به در بردن چطور پیدا شدن و اینکه همونطور که گفتم ما جو رو ۴ فصل دیدیم و تبدیل شده بود به یک شخصیت لجند داستان که هرکی داخل یه اتاق باهاش یه هوا رو تنفس میکرد خیلی خودشو خوش شناس میدید و این که یا دختره لاغر و استخونی بیاد انقد جو رو راحت گول لزنه کار ندارم چوم جو ادم رمانتیکیه کلا ولی این قسمت اخر انقد سگ جون بود عجیب بود واسم اخه این هم مشت خورده بود هم تیز خورده بود و هم تو اب خفه شده بود و هم مچ پاش شکسته بود و باز هم سور ومور گنده یهو جلو جو سبز میشه و برنده داستان میشه؟ یاد دکستر نیو بلاد میفتم که همچین شخصیتی رو سعی کردن چطور داخل نیو بلاد تحقیر کنن و این اتفاق کاملا داخل فصل ۵ یو مشاهده کردیم که جو رو به تمام معنا تحقیر کردن. این اخرا هم اگر دقت کرده باشین انگار دست نویسنده باز نبوده و بی دلیل و کاملا زورکی شخصیت های LGBT رو وارد داستان کردن و همچنین اشاراتی هم به موضوعات فمنیستی شد و من فک میکنم بخاطر همینه این فصل ضعیف بود بد اندینگ داشت چرا که اصلی دلیلی نداشت بهد این همه اتفاق همه خوش و خرم برگردن به زندگیشون و فقط قاتل سریالی ما به عذابش برسه. دلیلیش تنها چیزی که به نطرم میرسه بازم همون موضوعات فمنیستیه که نشون بدن زن ها به تنهایی تونستن یه قاتل سریالی هم مچشو بگیرن هم تحقیرش کنن و هم کلی بهش اسیب بزنن و انگار نه انگار که قاتل سریالی ما یک فرد منحصر به فرد بوده/:
و در ادامه صحبتت، اینکه شخصی که کلی مشکلات و تروما از مادر و زندگی کودکی خودش داره ولی همچنان اون مقصر محضه. پایان بندی افتضاح بود. زنشو از توی آتیش زنده میارن بیرون. تهش میخوان بگن این اشخاص با مشکلات مشابه همیشه بد هستن و نباید کمکی براشون باشه دیگه. وگرنه که با پایان بندی متفاوت تاثیر بدی روی افکار جامعه میزارن پس باید آدم بده مجازات بشه بقیه هم خوشحال و شاد و خندون.
فکر میکنم فصل 5 بعد از فصل 1 از همه قوی تر بود البته تا اپیزود آخر که یهو اکثر شخصیتها به طور معجزه آسا نجات پیدا کردن و پایان خوش داشتن!
پایان داستان شخصیت اصلی خوب بود ولی تو قسمت آخر بی مورد یه سری آیتم های فمنیستی قاطی سریال کردن که بنظر یکم زورکی میومد. البته قابل انتظار بود تو این برهه زمانی از هالیوود، اونم تو سریالی که 5 فصل توش یه جورایی از سادگی زنها سواستفاده میشد، خواستن یکم جبران بشه. چند تا بازیگر LGBT هم گذاشته بودن تو نقش هایی که اصلا بهشون نمیومد مثل اون پلیسه و بازیگر نقش فینیکس...
در هر صورت حداقل از دو فصل قبل بهتر بود بنظرم فصل آخر.
لاو رسما مثل خودش بود حتی بدتر و خیلی میتونستن خوب با هم کنار بیان اگر جو دوباره دلش یه آدم جدید نمیخواست
بعد این آدم میخواست تا لحظه آخر زندگیش به برانته که سر جمع 2 ماه نمیشناخت وفادار بمونه و عشقشو به پاش بریزه؟؟؟
عادت جو که باهاش شناخته میشد تو کل 4 فصل قبلی این بود که درباره همه عشقاش تحقیق کنه و استاکشون کنه اما تو فصل 5 یک بارم این کارو با برانته نکرد و نفهمید دوست بک بوده و همینطور انقدر ضایع با حقه کیت سر لوکیشن ایرپاد به دام افتاد
به هر حال همه چیز برمیگرده به اینکه ما جو رو چطوری ببینیم و چطوری با طرز فکرش ارتباط بگیریم
تو کل این 4 فصل توقع ما رو از جو بالا نگه داشتن ولی یهو توی قسمت اخر فصل 5 به صورت خیلی فیک دستگیر میشه؟؟؟
این ادم به قدری باهوش بوده که توی دستش کلید قایم کنه و با حتی یک لمس بفهمه طرفش ترسیده و یه نقشه ای داره بعد نتونسته یه اسحه به اون ضایعی رو نوی کیف برانته ببینه؟ و یا اصلا نفهمید مریان زنده مونده و فرار کرده؟ و همینطور بازگشت معجزه آسای کیت و برانته بخش ضعیف داستان بود که با عقل جور در نمیومد
قطعا جو لیاقت یه پایان خوش نداشت و باید گیر میوفتاد ولی نه انقدر مصنوعی و الکی با این حقه های ضایع برانته
راه های بهتری برای پایانش وجود داشت مثلا اینکه ویل توی قسمت اخر لوکیشن جو رو لو بده
در هر حال سریال بسیار خوبی بود و خوبه گه بالاخره به یه پایانی (هر چند زورکی) رسید
حقیقتا دلم میخواست جو برانتهرو هم بکشه و قهرمان اصلی باشه
و اونجا که کیت از اتیش سوزی زنده در اومد از کجای کو.. اورد کارگردان؟؟؟
ولی یه دقیقه بیایم مرور کنیم
گوئینور بک اولش خیلی خوب بود تا اینکه رسید به اونجایی که جو داشت تعقیبش میکرد و به هم زدن مزخرف ترین بخش این قسمتش.... بعدش یادم نیست وای جو مجبور بود بذاره تو قفس یا بکشتش
میخواست فرار نکنه، تقصیر جو نبود
خواهر پیج که رابطهشون عالی بود :)))) تا اینکه حس فضولیش گل کرد رفت قفس رو ببینه خب حقشه
بعدش لاو کوئین، دلم میخواست تا همینجا پایان فصل باشه و دیگه تمومش کنن
میتونم بگم بهترین یکیاز بهترین سیزنهایی بود دیده بودم. چرا؟ خب مریان که رفت، اخرش هم واقعا قشنگ تموم شد
فصل چهارش خیلی هیجانانگیز بود راستش
میتونست این فصل هم برای پایانی قشنگ باشه + قسمت اول فصل پنجم
مخصوصا اونجایی که نشون میده بک با برانته دوست بوده اصلا عجیب
میدونید شخصیت اصلی داستان باید برندهی این قصه میشد، جو
اگه همهی این فصلهاش رو دیده باشی موضوعش کلا این بود که اخرش جو مجبور میشه اونو بکشه یا بندازه تو قفس
بریم سریال دیگه شروع کنیم کسی مثل این سریالی میشناسه بگه؟
نادیا تو خونهی مالکوم یه نامه گذاشته بود که جو رفت گرفت، میتونستن کاری کنن جو اون نامهرو نگه داشته باشه و ادامهش رو تو قسمت ۹ فصل پنجم بیاره و بین کیت و نادیا دعواشون بشه و یا دوتاشون یا یکیشون از زیرزمین برن، جو هم میتونست در بره خیلی راحت ولی گند زد توش :))
بعد خیلی جالب مدی چرا باید حتما شب بدون ترس بیاد از جو انتقام بگیره؟
خب پس معلومه که جو قهرمان میشد ولی بیخودی پیچوندش اونم با دوست بودن بک با برانته که اصلا برانته وجودش تو این سریال باورنکردنیه
پایان داستان شخصیت اصلی خوب بود ولی تو قسمت آخر بی مورد یه سری آیتم های فمنیستی قاطی سریال کردن که بنظر یکم زورکی میومد. البته قابل انتظار بود تو این برهه زمانی از هالیوود، اونم تو سریالی که 5 فصل توش یه جورایی از سادگی زنها سواستفاده میشد، خواستن یکم جبران بشه. چند تا بازیگر LGBT هم گذاشته بودن تو نقش هایی که اصلا بهشون نمیومد مثل اون پلیسه و بازیگر نقش فینیکس...
در هر صورت حداقل از دو فصل قبل بهتر بود بنظرم فصل آخر.