این فیلم یک فیلم خیلی نمادینی هست که فروپاشی یک رابطه رو نه صرفا به عنوان یک جدایی بلکه به عنوان یک تجربه متافیزیکی ، روانی و حتی مذهبی به تصویر میکشه. در ظاهر این فیلم روایت درباره ی یک زن و شوهره که میخوان طلاق و بگیرن باهم مشکلاتی دارن اما در لایه زیرین و نهفته فیلم مفاهیم عمیقی چون هویت و میل و انکار و ایمان و شانس و دو گانگی انسان به نمایش در اومده . موجود نا شناخته ایی که در داستان حضور داره ، تجسمی از اضطراب ، سرکوب و خواست درونی انسان برای خلق یک نسخه ایی به اصطلاح میشه بگیم ( دیگر) از عشق آنا یا شاید خودش . این فیلم عمدا مبهم و آشفته و پرتنشه تا تماشاگر رو نه با منطق روایی بلکه از نظر احساسی و نا خودآگاه درگیر کنه . و در ضمن این فیلم یک وحشت روانی نیستش بلکه یک فاجعه اگزیستانسیاله ، درباره چیزی که درون انسان میمیره و چیزی وحشتناک مثل اون موجود درون آدم زاده میشه ، و بازی خانم ایزابلا در این فیلم فراتر از یک بازی میمونه انگار یک تجربه هست تا بازی