یک سرپرست وظیفه شناس، زندگی اش را با تکیه بر قابل اطمینان بودن خود ساخته است. در شب قبل از رسیدن به نقطه ی اوج حرفه ای اش تماسی دریافت می کند که اتفاقات بدی در پی دارد و ...
به ارتباط چهار bastard توجه کنید. پدرش، خودش، نوزادش،صاحب کارش. به نظر میرسه حرفه ای بودن در شغل و اون سخت کوشی دفاع ناهشیاری بوده که در مقابل محرومیت هیجانی دوران کودکی ش ابراز کرده بود. در ظاهر از خط شکست های خانوادگیش خارج شده بود و موفق شده بود ولی سایه شوم کار روی روابطش سایه انداخته بود. بر خلاف دیالوگ فیلم ایوان اولین بارش نبود ک خیانت میکرد . او بار ها در قالب توجه افراطی به شغلش به زنش خیانت کرده بود. ایوان محکوم به تکرار و بازآفرینی گذشته خودش شد.
تصویربرداری کارگردانی زمانبندی و ریتم و بازی های این فیلم بی نظیر بود