دانلود سریال Living with Yourself

در سریال ظهور ققنوس ها داستان قدرت، عشق، طمع و اشتیاق مردم حکومت های مختلف چین باستان را برای رسیدن به پادشاهی روایت می کند. «مهم نیست که شما کی هستید، باید از گِل و لای برخیزید و به ققنوسی باشکوه بدل شوید!»

سو شیائو، یک مهندس هزینه ساخت و ساز زن، به اعتقاد حرفه ای "جدول هزینه تمیز" پایبند است. با این حال، او به عنوان یک بزغاله کنار گذاشته شد. پس از یک سری رکودهای شغلی، او در تمام طول مسیر به اوج حرفه خود خواهد شتاب.

هنگامی که یک پسر نوجوان آمریکایی آفریقایی تبار توسط پلیس مجروح شد ، تنش بین شهروندان آفریقایی آمریکایی و پلیس قفقاز در شهر جرسی بالا می رود.

کاجیکا بورن‌ورث، تنها دختر هری بورن‌ورث، سرمایه‌دار محترم و بانفوذی ست که قدرت دگرگون کردن دنیا را در دست دارد. زمانی که کاجیکا دو ساله بود عده‌ای قصد ربودن او را داشتند که با مقاومت مادرش روبرو شدند. مادر کاجیکا در آن حادثه جان سپرد و هری برای محافظت از تنها فرزندش او را به جزیره‌ای دورافتاده فرستاد تا در آرامش و امنیت بزرگ شود. تنها دوست کاجیکا در آن جزیره، پلنگی نقره‌ای به نام مصطفی و پسری چینی به نام لی رن بود که سالی دو سه بار به دیدارش می‌آمد. کاجیکا در چهارده سالگی به نزد پدر فراخوانده شد تا در بازی‌ای که تدارک دیده شده شرکت کند. در این بازی هری سه نامزد برای همسری دخترش برگزیده. هیچ کدام از نامزدها از انتخاب شدنشان مطلع نیستند و به کاجیکا نیز هیچ گونه اطلاعاتی در مورد نامزدها داده نمی‌شود، به جز اینکه تک تک آنها جذابیت خیره‌کننده و افسون‌گری دارند. داستان انیمه “شکوفایی جوانی” درباره عشق‌ ناب، شور و شوق جوانی، دوستی‌های اصیل، روابط خانوادگی و توطئه‌های سیاسی ست. سختی سرنوشت کاجیکا واقعی ست، خطراتی که زندگی کاجیکا را تهدید می‌کنند اجتناب‌ناپذیرند و این بازی شوهر یابی تنها یک بازی ساده و پیش پا افتاده نیست. هری باید برای محافظت از دخترش و قبل از آشکار شدن راز بزرگ کاجیکا، همسری مطمئن برای او پیدا کند… رازی که حتی خود کاجیکا از آن بی‌خبر است…

دو کودک در یک شهر کوچک در آلمان گم می شوند و چهار خانواده به دنبال یافتنشان هستند. بعد از این اتفاق روابط از هم گسسته و زندگی دوگانه ی اعضای این خانواده ها و همچنین گذشته ی گناه آلود این شهر بر ملا می گردد...

بیگانه ای از سیاره ایرک به کره زمین فرستاده می شود اما متوجه می شود که رهبرانش او را فریب داده اند و به سیاره ای اشتباه فرستادند. او تصمیم می گیرد خود را همرنگ جماعت کند و به مدرسه برود ولی یکی از بچه های مدرسه متوجه ماهیت واقعی او می شود.