پدری تنها و درگیر با مشکلات به نام جری که پسرش جو را با عقاید جنبش شهروندان مستقل آشنا میکند و به او میآموزد که قوانین توهمی بیش نیستند و آزادی چیزی است که باید به چنگ آورد.
کلمات بیشتر از گلوله آدم کشتن...پدری مریض و روانی که نفرت وجودی خودش رو به پسر معصومش القا کرد .قشنگترین جمله رو معلم به پسر گفت ..پدرت فرصت بزرگ شدن رو داشته و تو باید تجربه خودت رو داشته باشی...ولی افسوس....