امریکا. در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1988، نوجوانی به نام «دانی دارکو» یک شب توی خواب راه می افتد و از خانه خارج می شود و با خرگوش غول پیکر و زشت رویی به نام «فرانک» ملاقات می کند که به او می گوید دنیا28 روز و 6 ساعت و 42 دقیقه و 12 ثانیه ی دیگر نابود خواهد شد…
به قطع یکی از بهترین فیلم ها در به تصویر کشیدن تایم لاین ها و تداخل اونهاست. اون لوپ زمانی داخل فیلم که موجب گیج شدن مخاطب میشه برای من خیلی جذاب بود. برای علاقمندان این مدل پیچیدگی های فکری حتی باعث میشه برای بار دوم فیلم رو ببینن تا بهتر درکش کنن. بازی جیک جیلنهال هم از همون ابتدا تا به الان بی نظیر و خاص خودش بوده. کسی که همیشه نقش های چالش برانگیز رو به خوبی درمیاره چون باهاش یکی میشه.
دانی دارکو فیلمی رازآلود با ایدههای جذاب درباره زمان و سرنوشته، ولی ریتم کند و طولانی بودنش (بیش از ۲ ساعت) باعث میشه معمای داستان گم بشه. لبخند آخر دانی که نشوندهنده پذیرش مرگ برای نجات دنیا یا پایان توهماتشه، تنها لحظه درخشان فیلمه. کارگردان با کش دادن زمان سعی کرده ملال دانی رو نشون بده، اما روایت پراکنده و جمعبندی ضعیفش به پای اینسپشن و فایت کلاب نمیرسه. اگه صبر زیادی دارید، شاید ارزش یه بار دیدن رو داشته باشه.
یه فیلم روانشانختی عالی فضاسازی بسیار خوب داستان پیچیده و جذاب و بازی عالی جیک جیلنهال از نقاط مثبت این فیلم بود داستان فیلم و اتفاقات آن هم همگی در متن کتابی که بدست دانی رسید توضیح داده میشه و گره های فیلم رو باز میکنه و بعد از دیدن فیلم باید نقد های این فیلم رو خوند تا فهمید که پایانش چیشد.
هر چی بود من خیلی خوشم نیومد
تو این سبک فیلمهای خیلی بهتری امده