ژاپن

اورگاردن که در سن کم سرباز جنگ بود، دچار زخم‌های عاطفی زیادی شده و پس از جنگ تبدیل به یک نامه‌ نویس می‌شود. حال او به خاطراتش رجوع می‌کند تا...

داستان گروهی از مجرمان که به عنوان بخشی از یک بازی بقا به یک زمین بایر در دنیای موازی منتقل می شوند.

انسانها و هیولاها در شهر لیندورم زندگی مسالمت آمیزی در کنار هم دارند. دکتر گلن انسانی ست که در کلینیک خود هیولاهای دختر را درمان می‌کند، البته بسیاری از هیولاهای درمان شده قدردان دکتر هستند و علاقه خود را به او ابراز داشته اند. اما زمانی که دکتر جنبه تاریک دنیایشان را مشاهده میکند زندگی روزانه اش دچار تغییراتی میشود.

روز های صلح و کامیابی بر روی "زمین سوم" بود، در دورانی که یک امپراطوری مافوق امپراطوری های دیگر بود و با عدالت و چنگال های برنده فرمانروایی می کرد. اگرچه پیشگویی های نوشته شده در کتاب نادیده گرفته می شدند، فاجعه ای بزرگ در راه بود. نوشته شده بود که او با آتش متولد خواهد شد، پادشاهی که مردمش را در برابر ارواح باستانی خبیث به سوی پیروزی هدایت می کند و...

آکان تسونموری هنگام حضور در جلسه ای به عنوان بازرس ارشد اداره امنیت عمومی گزارشی مبنی بر وقوع حادثه ای در یک کشتی خارجی دریافت کرد و این آغاز یک پرونده بزرگ و غیرمنتظره بود.

لوکس، شاهزاده سابق آرکادیا، به طور تصادفی وارد منطقه حمام کردن یک خوابگاه زنانه می شود، جایی که شاهزاده خانم جدید پادشاهی، لیشارت را برهنه می بیند که خشم او را برانگیخته است.

داستان یوجی سانو که ناخواسته احضار به دنیایی دیگر را می پذیرد.

داستان یک دانش آموز دبیرستانی که به دنیای فانتزی با مزایای متمایز منتقل می شود.

آماکی رینکو 27 ساله و مجرد است. او به عنوان برنامه ریز عروسی کار می کند و به عنوان رئیس برنامه ریزان عروسی ارتقا یافته است. او به دلیل کار عالی در شغلش و همچنین به عنوان فردی خوش قلب شناخته می شود، اما عقده ای دارد. او هنوز باکره است.

مردان ایکس که هنوز در غم از دست دادن فونیکس هستند، در حال انجام تحقیقات در مورد گمشدن یک دختر جهش یافته در ژاپن هستند. همین موضوع آنها را به سرنخ هایی درباره ویروسی که جهش یافته ها را تبدیل به هیولا می کند می رساند.

Autobotها و Decepticonها بار دیگر با یکدیگر درگیر شده اند اما این بار این دو گروه بر سر ترانسفورمر های کوچکی به نام Mini-Conها با یکدیگر میجنگند. این ترانسفورمر ها باید به اربابانشان...

ناناکو میسونو شانزده ساله در آکادمی معتبر خود با نوشتن نامه هایی به برادرش با نمایشنامه و شایعات دبیرستانی سر و کار دارد.

عواقب عشق ممنوعه به عنوان یک حساب مرموز رسانه های اجتماعی شروع به افشای اسرار رسوایی می کند. دانش‌آموزان برای افشای یکدیگر می‌جنگند، زیرا علیه مدرسه و قوانین سرکوبگر آن شورش می‌کنند.

یک کارمند معمولی پس از مرگ در بدن "آرس لوونت"، پسر یک نجیب زاده، دوباره متولد می‌شود. اگرچه او در جادو یا شمشیر بازی استعدادی ندارد، اما یک مهارت دیگری دارد که هیچ کس دیگری ندارد: ارزیابی و تحلیل. او با استفاده از این توانایی، قدرت فعلی یک فرد، میزان پتانسیل باقیمانده و استعدادهای حریفان را تعیین می کند.

ایشیگامی از سر کار به خانه می آید و متوجه می شود همسرش مرده است. درست در همان لحظه، او یک تماس تلفنی از همسرش دریافت می کند و در نهایت سردرگمی می افتد. در حالی که ایشیگامی در تلاش برای یافتن همسرش است، اتفاقات غیرقابل توضیحی ادامه دارد. کم کم ایشی...

یک سامورایی قرن نوزدهمی که به دلیل اقدام پدر مرحومش مورد احترام قرار می گیرد، باید تاریخچه خود را با خدمتکار و دوست نزدیکش حل کند.

در مدرسه سلاحهای پیشرفته "شینیگامی"، انسانها به عنوان استاد درس می خوانند. هر استاد همکار مخصوص به خود را دارد که می تواند به شکل یک اسلحه در بیاید. داستان درباره سه نفر از این اساتید به همراه سلاحهایشان است...

دختری در کسوت شخصیت شرور بازی های فانتزی مجددا متولد می‌شود و اکنون با انجام اعمال قهرمانانه می‌خواهد از عذاب خود جلوگیری کند.

تیگر، یک جوان نجیب، توسط یک ژنرال زن زیبا از یک کشور دشمن دستگیر می شود. اگرچه منحنی های او جذاب است، اما تنها چیز خطرناک او نیست. او توسط ارتشی از الهه های جنگجوی مطلوب به نام وانا حمایت می شود...

لایت یاگامی با شروع از همان نقطه آغازین، به گروه ویژه ای می پیوندد که برای یافتن کیرا تلاش می کنند. تا سوء ظن را از خود دور کند و از شر ال خلاص شود.

ایگوچی تاتسویا یک خلافکار نوجوان در توکیو که رهبری یک باند موتور سوار را بر عهده داشت. او پس از آزادی مشروط، زندگی جدیدی را با کار در یک رستوران آغاز می کند.

بمباران اتمی ناکازاکی ژاپن در سال 1945 توسط یکی از بازماندگان به یاد می آورد.

داستان دریادار ایسوروکو یاماموتو که در دهه 30 میلادی فرماندهی ناوگان چین را برعهده داشت و به دست سربازان آمریکایی در سال 1943 کشته شد.

داستان غم انگیزترین داستان عاشقانه است که به آرامی یک عشق ناب را در دست گرفته است.