France

یک جوان شکارچی که شاگرد پدرش است، به همراه پدرش برای کمک کردن به از بین بردن آخرین گروه از گرگها به ایرلند سفر می کند اما وقتی که با دختری آزاده از قبلیه ای مرموز دوست می شود که شایعه شده در شب تبدیل به گرگ میشود، همه چیز تغییر میکند...

دو دشمن فانی: یک موش کوچک و یک روباه که پس از یک حادثه ناگوار، در بهشت ​​حیوانات با هم ملاقات می کنند...

زندگی خیره کننده و ویرانگر پرنسس دایانا در این موزیکال اصلی که پیش از افتتاح رسمی آن در برادوی فیلمبرداری شده است ، محور اصلی این فیلم است.

پولی نا یک رقاصه جوان است، پس از سال‌ها آکادمی باله، او توسط بولشوی پذیرفته شده‌است؛ او تصمیم می گیرد که یک شرکت رقص مدرن در فرانسه را امتحان کند. او این کار را می‌کند، اما سفرش به آنجا ختم نمی شود...

هنگامی که مردان یک خانواده که در یک مزرعه زندگی می‎کنند به جنگی بزرگ و مهم در سال ۱۹۱۵ فرستاده می‎شوند ، اعضای خانواده‎ی آنها می‎بایست به تنهایی از پس مشکلات زندگی و مزرعه بر بیایند...

فیلیاس فاگ، ماجراجوی جنتلمن، سفری به دور دنیا و بازگشت به خانه در یک دوره 80 روزه را آغاز می کند...

یک زوج جوان برای کشف یک خانه‌ که در کف یک دریاچه واقع شده به فرانسه میروند تا یافته های خود را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارند، اما پس از اینکه وارد این خانه‌ی عجیب و غریب می‌شوند، روحی تاریک را بیدار می کنند..

یک راننده بنام «بابی» (شان پن) که در حال گریختن از تبهکارانی هست که دو انگشتش را بریده اند، بعد از اینکه اتومبیلش در نزدیکی یک شهر کوچک خراب می شود، با یک زن بنام «گریس» (جنیفر لوپز) و شوهرش که از اهالی آن شهر هستند آشنا می شود و …

داستان این فیلم درباره‌ی فردی به نام یوری است که می‌جنگد تا شهر زادگاهش را که با همنام خود، یوری گاگارین مشترک است، از تخریب نجات دهد...

نورا یک راننده شب برای یک شرکت به اشتراک گذاری سواری است، او که به آمفتامین معتاد است، زندگی اش در حال فروپاشی است: غرق در بدهی ها، طلاق، و اکنون در ماشینش می خوابد تا پول کافی برای اجاره یک آپارتمان و به دست آوردن مشترک را پس انداز کند...

داستان فیلم که در سال 1940 به وقوع می‌پیوندد، داستان یک منشی سابق و یک فیلمنامه‌نویس را روایت می کند که قصد دارند برای توسعه‌ی یکی از جاذبه‌های در حال رشد کشورشان، از هیچ تلاشی دریغ نکنند. اما مشکلاتی برایشان پیش می‌آید که همه چیز را تغییر می‌دهد...

«کلرنس وورلي» (اسليتر)، فروشنده ي خير اما بي قابليت با دختر مليحي به نام «آلاباما» (آرکت) آشنا و دل باخته اش مي شود. حتي وقتي «کلرنس» مي فهمد که «آلاباما» در واقع از رئيسش پول گرفته تا با او رابطه برقرار کند، باز هم از عشق و علاقه اش به او کاسته نمي شود. «آلاباما» واقعا مايل است با «کلرنس» بماند ولي مطمئن است که رئيسش، «درکسل» (اولدمن) از اين ماجرا زياد خوشحال نخواهد شد...

پدر بزرگ آرتور مدتهاست گمشده، آرتور به دنبال اوست و از روی علائم و یاداشت های به جا مانده از پدربزرگش متوجه می شود که او در سرزمین مینی مویهاست، مینی مویها موجودات کوچک ذره بینی هستند که در حیاط خانه و زیر زمین زندگی می کنند. آرتور یقین دارد که

«فانی» (آلوین) و «الکساندر» (گوو) زندگی خوش و آرامی را با مادر و پدرشان، «اسکار» (ادوال) و «امیلی اکدال» (فرولینگ)، که در کار تیاتر هستند، می گذرانند. با مرگ پدر در اثر سکته ی قلبی و بعدتر ازدواج «امیلی» با یک کشیش خشک و مقرراتی به نام «اسقف ورگروس» (مالمسیو)، بچه ها آزادی و نشاط شان را از دست می دهند.

قصاب (که از فیلم کوتاه کارن شناخته می شود) پس از ضرب و شتم پسری که سعی در اغوای دختر معلول ذهنی نوجوان خود داشت ، مدتی در زندان به سر برد. اکنون او می خواهد زندگی جدیدی را آغاز کند. او دخترش را در یک م institutionسسه رها می کند و نقل مکان می کند با معشوقه اش به حومه لیل. او به او قول یک مغازه قصابی جدید داد. او دروغ گفت. قصاب تصمیم می گیرد به پاریس برگردد و دخترش را پیدا کند

شان 29 سال دارد و یک زندگی کسل کننده را ازسرمی گذراند. لیز، نامزدش وی را ترک کرده و مادرش با مردی ازدواج کرده که وی او را دوست ندارد. او با اد، دوست وفادارش زندگی می کند. شان می خواهد زندگیش را درست کند تا لیز را بازگرداند. ناگهان مردگان از گور برمی خیزند و مثل زامبی‌ها شروع می کنند به آدم خواری. شان با کمک اد برای نجات مادرش و لیز می شتابد.

سنباد، ملوان افسانه هفت دریا، از سوی خدای اریس مامور به سرقت بردن کتاب صلح شده است. او باید در این حین به قلمروی خود رفته و دوست دوران کودکی خود، شاهزاده پروتئوس را نجات دهد…

ماری دوژاردن، تبعه فرانسوی که توسط هموطنانش به عنوان خائن شناخته می شود، به یک شرط توسط سربازان آمریکایی نجات می یابد. برای زنده ماندن، باید آنها را به انبار طلایی که توسط نازی ها، مقاومت فرانسه و آمریکایی ها شکار شده بودند هدایت کند...

یک پلیس که در محله های خطرناک شمالی مارسی کار می کند، جایی که میزان جنایت از همه جا در فرانسه بیشتر است...

پسرکی دوازده ساله به نام تد برای رسیدن به دوست رویاهای خود باید سر از کار ماجرای موجودی عجیب به نام لوراکس در بیاره. لوراکس که محیط طبیعی زندگی خودش رو در خطر می بینه با کمک تد می خواهد نقشه شوم سودجویان رو برای قطع درختان جنگل به هم بزنه. شهردار و خلافکاران هم که این دو رو مانع دستیابی خود به ثروت سرشار می بینن، به مقابله با آنان برمی خیزند…

تروور رزنیک یک اپراتور ماشین تراش است که از بیماری بی‌خوابی رنج می برد و یک سال میشود که نخوابیده. با اتفاقات عجیب و غریبی که در خانه و محل کارش رخ میدهد، او کم کم به سلامت عقل خودش شک می کند. گفتگو با همکار بد قیافه‌اش که ظاهرا همه وجودش را انکار می کنند، و پیدا کردن یادداشت‌هایی معمایی روی یخچال خانه‌اش، باعث شده او به همه اطرافیانش بدگمان شود...

کاترین (مور) و دیوید (نسون ) زوج خوشبختی هستند که یه پسر با استعداد هم دارند. همه چیز خوب پیش میرود تا زمانی که دیوید هواپیمای خود رو از دست میده برای برگشتن به خانه و همچنین مراسم تولد سورپرایز کننده ای رو که همسرش هم براش تدارک دیده بود رو از دست میده ، از همین جا همسرش به اون شک میکنه و تصمیم میگیره تا دیوید رو با یه آزمایش سخت بیازماید و تا اینکه…

پس از ملاقات آنلاین، آویوا و ادن، رابطه عاشقانه و ازدواج پرفراز و نشیبی را آغاز می کنند...

در سال 1327 میلادی، یک راهب بنام «ویلیام» در حال تحقیق بر روی چندین مرگ مرموز در یک صومعه ی دور افتاده است…