ترسناک

پیش درآمدی بر فیلم های predator، داستان پیدایش شکارچی در جهان ملت کومانچ در 300 سال پیش. نارو، یک زن جنگجوی ماهر، برای محافظت از قبیله خود در برابر یکی از اولین شکارچیان بسیار تکامل یافته ای که روی زمین فرود آمد، می جنگد...

پس از ربوده شدن توسط یک قاتل کودک و حبس شدن در زیرزمین، یک پسر 13 ساله شروع به دریافت تماس هایی از طریق تلفن قطع شده از قربانیان قبلی قاتل می کند...

پس از قتل پدرشان در شرایط اسرارآمیز، سه خواهر و برادر و مادرشان به خانه اجدادی خود، کیاهاوس نقل مکان می کنند، در خانه اجدادی کلیدهای جادویی را کشف می کنند، که موجودی ترسناک در تلاش است آنها را بدست آورد و قدرتهایی را از آن خود کند...

گروهی از افراد که همدیگر را نمیشناسند در سفینه ای که به مقصد یک سیاره در حرکت است باید برای زنده ماندن تلاش کنند.

داستان فیلم الهامی از قسمت قبل می باشد که فرد بدنامی از زندان آزاد می شود و قصد دارد تا مشکلاتی را ایجاد کند...

داستان فیلم توسط دکتر "هلتیر" نوشته شده و در مورد پسری بنام "مارتین" می باشد که شخصیتی انزواطلبی دارد. او با بیماری که دارد همواره درحال تلاش برای نابودی اش است و ...

دو دختر جوان آمریکایی در اروپا مشغول سفر جاده ای هستند. در آلمان اتومبیل آن ها مشکل پیدا کرده و در شب هنگام در یک جنگل دور افتاده گیر می افتند. آن ها به دنبال کمک می گردند و یک ویلای متروک را پیدا می کنند، اما...

یک گروه از دزدان حرفه ای به رهبری مارکوس و سولینا ، وارد یک سرداب در قلب لندن می شوند به این امید که گنج پیدا کنند . در عوض آنها موفق می شوند که به یک موجود قدیمی "کنت دراکولای افسانه ای" ، که باعث وحشت انگلستان در قرن گذشته شده بود تا زمانیکه توسط دکتر آبراهام ون هلسینگ متوقف شد – جان تازه ببخشند...

«چارلی بروستر» (راگسدیل) خیلی زود سخت تحت تأثیر شخصیت «جری دندریج» (ساراندون)، همسایه ی جدیدشان، قرار می گیرد. اما پس از مدتی در می یابد که «جری» در واقع خون آشام و مسبب یک رشته جنایت در منطقه است...

در یک آزمایشگاه بزرگ هشتاد نفر آمریکایی در حال کار کردن هستند . آنها می خواهند علت یک رویداد ناشناخته که در ساختمانی در کلمبیا به وقوع پیوسته را نظارت و بررسی کنند و بعد آزمایش بیشتر بر روی این پروژه با موردی مرگبار رو به رو می شوند ...

داستان فیلم در گذشته ای نه چندان دور اتفاق افتاده در مورد تولد شاهزاده خوناشامها "سانتانیکو" است...

پنج مجرم دست به یکی می کنند تا یکی از بانکهای مکزیک را غارت کنند. یکی از آنها در مسیر رسیدن به نقطه ای که قرار گذاشته بوند، دچار حادثه می شود و...

ست گكو (جرج كلونی) و برادر كوچكترش (كوئنتین تارانتینو) پس از اینكه سرقت مسلحانه خونینی را در تگزاس انجام می دهند، تصمیمی دارند از مرز گریخته و وارد مكزیك شوند. آنها یك كشیش و دو فرزندش را گروگان می گیرند تا آنها را از مرز عبور دهند. آنها غروب آن روز و پس از عبور از مرز به یك كلوب می رسند كه افراد مشكوكی در آنجا هستند. آنها تصمیم می گیرند شب را در آنجا سپری كنند اما پس از مدتی پی می برند كه صاحبان آنجا عده ای خون آشام هستند و اکنون برای نجات جانشان بایستی با آنها مقابله كنند...

داستانی عجیب و غریب در رابطه با توانمندسازی در یک اردوگاه همجنس‌گرایان...

هنگامی که یک مادر جوان از شر دوست خشن سابق خود به داخل انباری خود پناه می برد، باید از نبوغ خود برای محافظت از دو فرزند کوچک خود در برابر خطرات فزاینده استفاده کند...

بتریک در جوار باتلاق ذغال سنگ نارس در شمال هلند زندگی می کند. شبی از شبها او و خانواده اش توسط یک غریبه ناشناس مورد حمله قرار می گیرند...

وقتی گروهی از موجودات غول پیکری که ارتش به وجود آورده،یک پالایشگاه نفتی در مکزیک را تهدید می کنند؛مالک آنجا از "کارل بست" را که در گذشته شش تن از آن موجودات را به هلاکت رسانده،درخواست کمک می کند...

فیم در مورد ساکنین یک شهر دور افتاده است که باید از خودشان در مقابل جانورانی زیرزمینی که یکی یکی ساکنین شهر را می کشند، دفاع کنند...

دو پلیس دوباره به زندگی برگشته اند تا مجرمان ماوراطبیعی را تعقیب کنند...

گروهی از آوارگان جهش یافته که دارای قدرتهای مختلفی هستند با کمک مرد جوانی که آنها را کشف کرده تلاش می کنند از دستان قاتلی خطرناک و یک شورشی فرار کنند...

نویسنده ای بعد از مرگ عمه اش خانه ای خالی از سکنه به او به ارث می رسد که او به آنجا نقل مکان می کند …

زن جوانی پس از مرگ شوهر سابقش به یک تعطیلات انفرادی به حومه شهر انگلستان می رود...

بورلی و الیوت منتل، دو قلوهای یکسان و هوشمند، پزشکان متخصص زنان هستند. این دو که از مشکلات روانی رنج می برند با بازیگری (بوژو) رابطه برقرار می کنند و زندگی شان شکل دیگری به خود می گیرد...

یک دانشجوي پزشکي بنام نلسن رايت، براي تجربه دنياي پس از مرگ، فعاليت قلب خود را متوقف مي کند و دوستانش: «ريچل» (رابرتس)، «ديويد» (بيکن)، «جو» (ب الدوين) و «رندي» (پلات) با کمک داروهاي خاصي، لحظاتي بعد او را به زندگي بر مي گردانند. پس از آزمايش، «نلسن» مي گويد که تصاوير غريب و هيجان انگيزي ديده است...