ماجراجویی

«جانی کیج» (اشبی)، قهرمان ورزش های رزمی و بازیگر سینما را «شانگ تسونگ» (تاگاوا)، صاحب و مدیر یک مرکز آموزش ورزش های رزمی در یک جزیره ی دورافتاده در چین که دارای قدرت های ماوراء الطبیعه است، برای مبارزه ی نهایی دعوت می کند...

بیگانه ای فضایی در سال 1969 موفق می شود تا «مامور کی» را به قتل برساند و کره زمین را در وضعیت خطرناکی قرار دهد. «مامور جی» که حالا یک کهنه کار در سازمان به حساب می آید، مامور می شود تا در زمان سفر کند و به سال 1969 بازگردد تا مانع از کشته شدن او در موعد مقرر گردد و به این ترتیب نسل بشر را نجات دهد...

مهمانان سرکش سیارات دیگر باز دردسرساز شده اند و «مأمور جنی» (اسمیت) به کمک همکار سابقش، «مأمور کی» (جونز) نیاز دارد. اما مأمور «کی» خاطره اش پاک شده است…

«جیمز ادواردز» (اسمیت)، پلیس نیویورکی، سر و شکلی ورزشکارانه و رفتاری بی توجه و سبک سرانه نسبت به اجرای قانون دارد. یک شب، پس از تعقیب بزه کار مرموزی که یک موجود ماورای زمینی از آب در می آید، «کی» (جونز)، یکی از مأموران کهنه کار سازمانی دولتی که سال هاست مخفیانه رفت و آمد موجودات فضایی را زیر نظر دارد، او را به هم کاری دعوت می کند…

مامور اچ پیراسته و خوش‌پوش به همراه ماموری تازه‌کار اما فوق‌العاده مصمم یعنی ام با یکدیگر تیم تشکیل داده‌اند. یک زوج بسیار عجیب که احتمال موفق شدن آنها در کنار هم خیلی کم است. زمانی که آنها با یک تهدید بیگانه جدید روبه‌رو می‌شوند که می‌تواند شکل هر کسی را بگیرد، مجبور می‌شوند اختلافات را کنار بگذارند و به یک ماجراجویی در سرتاسر دنیا بروند تا بتوانند اول از همه سازمان خود و در نهایت کل دنیا را نجات دهند و ...

هشت سال پس از حوادث پارک ژوراسیک، دکتر «آلن گرانت» به زندگی عادی خودش پرداخته و بدور از هر دایناسور زنده ای مشغول انجام تحقیقات روی فسیلهای دایناسورها است. اما متاسفانه کمبود پول برای تحقیقات باعث می شود که پیشنهاد یک بازرگان ثروتمند به نام «پائول کربی» را برای انجام یک پرواز کوتاه روی جزیره سورنا که دومین مرکز تحقیقاتی روی دایناسورها است را بپذیرد. چیزی که دکتر گرانت نمی داند اینست که کربی نیاز به کمک یک متخصص دایناسورها دارد تا به او و همسرش کمک کند که پسر ۱۴ ساله شان اریک را که با پاراگرایدل در جزیره سقوط کرده نجات دهند.

۴ سال پس از حوادث پارک ژوراسیک در جزیره نوبلار، «جان هاموند» در می یابد که در جزیره سورنا واقع در نزدیکی جزیره نوبلار تعدادی زیادی دایناسور پرورش یافته اند. گروهی به رهبری پسر عموی هاموند که اکنون کنترل شرکت اینجن را در دست گرفته تصمیم دارند تا این دایناسورها را اسیر کرده و به پارک دایناسورها در سان دیگو منتقل کنند تا از این طریق بتواند درآمد کلانی را بدست آورند...

داستان از آنجایی آغاز می شود که یک پارک جدید در سایت اصلی پارک ژوراسیک ساخته شده است، با تمام تکنولوژی های به کار رفته در این سایت ولی باز هم یک دایناسور که ترکیبی اصلاح شده ژنتیکی است بخاطر هوش بالای خود موفق می شودفرار می کند و...

این فیلم داستان تعدادی از دانشمندان است که در یک جزیره پارکی تفریحی ساخته‌اند که در آن دایناسورها را شبیه سازی کرده‌اند. مسئول پروژه تعداد زیادی از دانشمندان را برای بازدید از پارک پیش از بازگشایی فرا می‌خواند. ولی به خاطر خرابکاری و اشتباه ، دایناسورها آزاد می‌شوند و همه تلاش می‌کنند تا از جزیره فرار کنند و…

سه سال پس از فروپاشی دنیای ژوراسیک، فوران آتشفشان باقیمانده دایناسورها را در نوبلار تهدید میکند. در این بین کلیر دیرینگ یک سازمان حمایت از دایناسورها را تاسیس میکند و این گروه به دنبال پیدا کردن راهی هستند تا این دایناسورها را بگیرند و از جزیره خارج کنند و ...

در خلاصه داستان این سریال آمده است که، در پی یک فاجعه‌ی اسرار آمیز جهانی، جنگی بین قبایلی که از اروپا جدا شده اند، به وجود آمده است. سه خواهر و برادر از قبیله‌ی صلح طلب اورجین، از یکدیگر جدا می‌شوند و هرکدام از آن ها مجبور است که مسیر مخصوص و منحصر به فردی را پشت سر بگذارد...

خانواده پیش از تاریخ کرودها توسط یک خانواده رقیب، که ادعا می کنند بهتر و تکامل یافته تر هستند، به چالش کشیده می شوند...

بعد از اینکه میمون ها متحمل خسارات غیرقابل تصور می شوند، سزار با غرایز تیره تر خود می جنگد و تلاش اسطوره ای خود را آغاز می کند تا انتقام بگیرد...

یک ملت در حال رشد از میمون های تکامل یافته ژنتیکی به رهبری سزار توسط گروهی از انسان هایی که از ویروس ویرانگری که یک دهه پیش از آن منتشر شده بود، در معرض تهدید قرار می گیرند.

اژدهای نقره ای جوان با یک روح کوهستانی و یک پسر یتیم در سفر به هیمالیا در جستجوی بهشت ​​می شوند...

اوایل قرن بیست و یکم. سفینه ی «لیو دیویدسن» (والبرگ) در تونل زمان گم می شود و در سیاره ای سقوط می کند که در آن، میمون های ناطق و هوشمند، نوع مسلط و حاکم را تشکیل می دهند و آدم ها، یک طبقه ی برده ی شکست خورده اند . ...

تنها بازمانده یک مأموریت بین سیارهای نجات جستجو برای تنها بازمانده از اکسپدیشن های قبلی است. او کشف یک سیاره توسط میمون و یک شهر زیرزمینی توسط انسان telekinetic اداره حکومت است. ...

فضانوردی همراه با خدمه خود بر روی یک سیاره در آینده دور سقوط میکنند ، جایی که میمون های هوشمند به گونه غالب و برتر از انسان هستند، و انسان تحت ستم و به بردگی گرفته شده است ... ...

«بن گیتس» به دنبال یافتن حقیقت پنهان در پس ترور «آبراهام لینکلن» است. او برای اینکار باید ۱۸ صفحه گمشده از دفتر خاطرات مامور «جان وایک بوت» را بیابد.

یک جستجوگر گنج در آستانه رسیدن به یک گنجینه افسانه‌ای است که چندین قرن مخفی مانده. اما یکی از هم دستانش به او خیانت می کند و سعی دارد زودتر از او به گنج برسد.

به یک پسر دبیرستانی این فرصت داده می شود تا وقتی در تور کنسرت خود آنها را همراهی می کند، داستانی برای مجله رولینگ استون درباره یک گروه راک در حال ظهور بنویسد...

سوپرمن برای خلع سلاح هسته ای به پا میخیزد و با آخرین مخلوق لکس لوتر یعنی مرد اتمی روبرو میشود…

«راس وبستر» (وون)، غول تجارت قهوه، با استفاده از تکه ای کریپتونیک سعی می کند «سوپر من» را نابود کند، اما فقط موفق می شود شخصیت مثبت او را از بین ببرد. با این همه سرانجام سوپرمن به خود می آید.

«ژنرال زد» (استامپ) و هم دستانش «اورسا» (داگلاس) و «نون» (اوهالوران)، به طرز غیر منتظره ای در اثر انفجار یک بمب هیدروژنی در فضا از اسارت آزاد می شوند و برای گرفتن انتقام از«سوپرمن» (ریو)، پسر «جورال»، به زمین می آیند…