کمدی

دو آدمکش به نام‌های کازوکی کوروسو و ری سووا با دختر بچه‌ای آشنا می‌شوند که در روز کریسمس به دنبال پدرش می‌گردد. اتفاقات طوری دست به دست هم می‌دهند که در آخر این سه نفر در کنار هم زندگی می‌کنند...

اکنون که کاگویا و میوکی اولین بوسه خود را انجام دادند، زمان آن فرا رسیده است که واقعاً یکدیگر را درک کنند و احساسات خود را بپذیرند...

چند بازیکن نقش آفرین، به اشتباه یک شیطان را از جهنم احضار کرده و با عواقب مرگبار آن روبرو می شوند…

پسری با دختری آشنا می شود. آنها تصمیم می گیرند نام یا شخصیت واقعی خود را فاش نکنند.

نیک و آدری که اکنون به عنوان کارآگاهان تمام وقت کار می‌کنند، در تلاشند تا آژانس خصوصی خود را راه اندازی کنند. در این میان زمانی که دوست آن‌ها در مراسم عروسی مجلل خود ربوده می‌شود، نیک و آدری خود را در مرکز یک آدم‌ربایی خطرناک می‌بینند و…

کوین هارت - که نسخه ای از خودش را بازی می کند - در تلاشی مرگبار برای تبدیل شدن به یک ستاره اکشن است.

این سریال تصویری بی‌رحمانه اما صادقانه از زندگی یک پزشک جوان در بخش جراحی بیمارستان سرویس سلامت ملی انگلستان را روایت می‌کند…

سه مومیایی به لندن امروزی آمده و در جستجوی حلقه‌ای قدیمی متعلق به خانواده سلطنتی که توسط باستان‌شناس جاه‌طلب، لرد کارنابی دزدیده شده، سفری هیجان‌انگیز را آغاز می‌کنند و…

“کوماتسو نانا” به دنبال دوستش “شوجی” به توکیو نقل مکان می‌کند تا به زندگی‌ای که همیشه رویای آن را داشته، دست یابد. در قطاری که به مقصد توکیو در حرکت است، او “اوساکی نانا” را ملاقات می‌کند، دختری که خواننده‌ی یک گروه پانک راک به نام “بلست” است و او نیز عازم توکیوست تا به آرزوی خود برای تبدیل شدن به یک حرفه‌ای دست یابد. پس از رسیدن به توکیو آن دو راه خود را از هم جدا می‌کنند اما دست سرنوشت دوباره آنها را با یکدیگر روبرو می‌کند واین دو دختر همنام در توکیو هم‌خانه نیز می‌شوند. کم‌کم پیوند دوستی دو “نانا” محکم‌تر و عمیق‌تر می‌شود و در کنار هم با مشکلاتی که در زندگی عاشقانه و کاری آنها بوجود می‌آید، رو‌برو می‌شوند ...

چهار ابرقهرمان سالخورده در یک خانه سالمندان در ایرلند برای آخرین بار گرد هم می آیند.تا ماموریتی مهم و سخت را انجام دهند...

در این استند آپ کمدی عزیز انصاری کمدین و بازیگر بسیار معروف هالیوودی یک بینش عمیق و کمدی نسبت به بیکاری، خانواده و حال و هوای اجتماعی مردم دارد…

داستان درباره‌ی مردی به نام آلن است که سال‌هاست به دنبال پسر گمشده‌اش به نام مایکل می‌گردد. زمانی که جسدی پیدا می‌شود زندگی تمام اعضای خانواده از این رو به اون رو می‌شود و آنها همگی باید یاد بگیرند تا چگونه دوباره با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و…

داستان فیلم درباره دختری جوان به نام "درا" که برخلاف میلش به کار پرستاری از کودکان مشغول است، پرستاری از دو فرزند بازیگوش را برعهده می‌گیرد، اما سر و کله موجوداتی پیدا می‌شود که...

داستان این فیلم بر روی پیچیدگی های روابط عاشقانه جوانان تمرکز دارد…

یک پسر ۱۹ ساله، بعد از گم کردن پولی که باید به اوباش محلی میداده، شروع به گریختن از آن ها می کند...

داستان سریال ساوت پارک حول چند دانش‌آموز در یک شهر دورافتاده ایالت کلورادو به نام ساوت پارک می‌گذرد. این مجموعه به خاطر نقیضه‌هایش از وقایع روز معروف است...

پس از سال ها تلاش برای بچه دار شدن، جان و کیتی تصمیم می گیرند که این بار با راه حل های پزشکی بچه دار شوند اما برای این کار، باید فداکاری بزرگی انجام دهند و...

"جونبائو" راهبی در معبد شائولین بود.در یک مبارزه دوستانه برای مقامی بالاتر در شائولین، دوست دوران کودکی اش یکی از دانش آموزان را به خاطر استفاده از سلاحی ممنوعه کشت.او و دوستش از معبد اخراج می شوند....

دوقلوهایی که هنگام تولد از هم جدا شده اند به راههای متفاوتی رفته و یکی تبدیل به مکانیک و دیگری رهبر کنسرت کلاسیک می شود. در نهایت در بزرگسالی با هم برخورد کرده و به اشتباه وارد دنیای یکدیگر می شوند...

یک فیلم کمدی که در مورد یک مرد ۳۵ ساله است که می خواهد به سفر برود اما او پولی ندارد و همچنین او شغلی هم ندارد و بیکار و علاف است …..

مدرسه ای قدیمی که توسط پدر بزرگ آرتی اداره می شود. حال او با روش های سنتی و قدیمی و قواعد سخت و قوانین سنتی مدرسه ای که دانش اموزان جدید مشکلاتی را بوجود میاورد که...

داستان فیلم حکایت واقعی یک ایستگاه رادیویی غیرقانونی پخش موسیقی راک و پاپ در دهه 70-60 انگلیس است که از داخل یک کشتی و از داخل آب های دریای شمال تهیه و پخش می شد و با مخالفت حکومت سلطنتی وقت بریتانیا همراه بود.

"ماشا" رابطه ای پرتنش با "لوک"، پدر دو کودک دارد. همه چیز عادی پیش می رود تا اینکه "لوک" به شدت بیمار می شود و...

زنی 35 ساله بنام "روث" می باشد تظاهر به حامله بودن می کند بلکه بتواند در بین دوستانش باشد و خودش را با آنها تطابق دهد...