لیلی شرایط کودکی دشوار خود را پشت سر گذاشته و پا به ماجراجویی جدیدی میگذارد اما ملاقاتش با یک جراح مغز و اعصاب باعث یادآوری خاطرات دردناک گذشته میشود...
این فیلم رو از روی کتاب ما تمتمش می کنیم از کالین هوور ساختن که در ایران توسط آرتیمیس مسعودی ترجمه و از نشر آموت به چاپ رسیده. فیلم واقعا شبیه خود کتاب ساخته شده بود. من چون کتابو خونده بودن دوست داشتم ببینم فیلمش چجوریه. خدایی هم باحال بود. برای کسائی که به فیلم های عاشقانه علاقه مندن دیدن این فیلم خالی از لطف نیست. پیشنهاد می کنم
خوب بود اما بیشتر باید ازش انتظار بک فیلم رو داشت که حقیقت داخلش اتفاق میفته نه یک داستان روانشناسی آموزنده ، هر کسی میتونه نکات مثبت رو ازش برداشت کنه
به نظرم فیلم پایان بندی افتضاحی داشت و نباید همه ی اشتباهات رو گردن رایل مینداختن در آخر فیلم به رایل که یکی از دو شخصیت اصلی داستان بود پرداخته نشد با اینکه ترومای کودکی که رایل تجربه کرده بود خیلی بدتر از لیلی بود. حداقل باید از روند درمان رایل و بهتر شدنش هم یه سکانسی رو اضافه میکردن. اینکه رایل واقعا رو خودش کنترل نداشت و شخصیت عصبی داشت حتی تو سکانس اول ملاقات این دو نفر هم مشخص بود و لیلی هم اینو فهمید و با وجود اینکه به اتلس علاقه داشت باهاش ازدواج کرد. حتی لیلی مخفی کاری میکرد و شماره اکسش رو داشتو به رایل هیچی نگفت و اینکه اون سکانس آخر که رابطشون تموم شد رایل از لیلی پرسید اتلس رو دوست داری اونم گفت نمیدونم که یعنی دوستش داشت پس دلیل اصلی طلاق لیلی فقط به خاطر خشونت خانگی نبود بلکه به خاطر این بود که رایل رو دیگه دوست نداشت. رایل واقعا مشکل عصبی و روانی داشت ولی نباید همه ی تقصیرات رو گردن اون مینداختن. آخر فیلم قهرمان داستان لیلی شد و رفت با عشق واقعیش اما شخصیت رایل علاوه بر اون اتفاق وحشتناک دوران کودکیش حتی آخر فیلم خیلی مظلومانه اشتباهشو پذیرفت خودشو لایق زندگی کردن با لیلی ندونست و از فیلم بیرون رفت. آخرش واسم راضی کننده نبود. یه جاهایی از فیلمو الکی کشش دادن و سکانسا تکراری بود
توضیحاتتون عالی بود. فیلم کاملاً یکطرفه قضاوت میکرد و کل اشتباهات رو گردن رایل انداخت. مخصوصا سکانس بیمارستان که کل اشتباهات رایل رو گفت، ولی به اشتباهات لیلی اشارهای نکرد.
فیلم جذابی بود نشاندهنده ی وجود جسارت برای گرفتن تصمیم عاقلانه بدون توجه به علاقه وقطع یک کاراشتباه اما بنظرم جور دیگه ای هم میشد تموم بشه رایل میدونست که بیماری داره و حتی گفت که اگه برگرده میره پیش روانشناس بنظرم رایل به یک انگیزه و امید برای بهبود شرایطش نیاز داشت لیلی میتونست شرط بازگشتشو درمان کامل رایل بزاره چون هردوی اینها دچار تروماهای روحی درگذشته شده بودن که درشکل گیریش تقصیری نداشتن یجورایی میتونستن به هم دیگه برای بهترشدن مشکلات کمک کنن
این فیلم یک اثر فمینیستی تمام عیار بود. قطعا خشونت خانگی مذموم و ناپسنده و در این شکی نیست، اما چرا جریان فیلم باید رایل رو فقط محکوم کنه؟!! چرا وقتی نوبت به لیلی می رسه توجیه میکنه و رایل رو محکوم؟ به نظر من رفتار لیلی هم محکومه حتی به اندازه رفتار رایل. من این رو نمی پذیرم که رایل موقع پختن غذا لیلی رو زده باشه یا اونجا که از پله ها افتاد، فیلم میخواست بگه رایل با خشونت انداختتش ولی ممکنه چنین نبوده باشه. در کل با پرزنتیشن وقایع کمی مشکل داشتم ولی فیلم خوبی بود.