Italian

داستان شخصیت بدنام اتحادیه کارگری آمریکا، جیمی هوفا، که یک اعتصاب تلخ را سازماندهی می کند، با اعضای سندیکای جنایت سازمان یافته معامله می کند و به طور مرموزی در سال 1975 ناپدید می شود.

داستان یک زن جوان به نام حریدی و یک کشاورز مطلقه که هر دو آرزوی رهایی دارند.

یک بمب افکن در هواپیما، فرودگاه تقریبا بسته شده توسط برف، و مشکلات مختلف شخصی افراد درگیر.

آخرین بقایای یک زندان، نگهبانان و چند زندانی، در انتظار انتقال هستند و به تدریج قوانین کمتر و کمتر به نظر می رسد و مردان منتظر تبدیل به یک جامعه شکننده جدید می شوند.

یک اسلحه‌باز سابق اتحادیه تلاش می‌کند تا از زادگاه طاعون‌زده‌اش در برابر تسخیر برادران ناتنی نژادپرست و یک ظالم کنفدراسیون محافظت کند.

جان و مکس تصمیم می گیرند طعمه فروشی مورد علاقه خود را از تبدیل شدن به یک رستوران ایتالیایی نجات دهند، درست همانطور که صاحب زن جدید آن توجه مکس را به خود جلب می کند.

رم، 23 مارس 1944: 33 سرباز آلمانی در اثر انفجار بمب کشته شدند. به سرهنگ هربرت کاپلر دستور داده می شود که ده برابر ایتالیایی ها را اعدام کند.

کارلو از زندگی یکنواخت خود با همسرش گیلیا خسته شده است.گیلیا زنی ناامید و عصبی است و رویای خود برای بازیگر شدن را کنار گذاشته است. پسر آنها پائولو احساس گمگشدگی و طرد شدن می کند.دختر هفده ساله آنها ولنتینا تصمیم می گیرد در نمایشی تلویزیونی شرکت کند و..

پریکو چهار ساله مورد حماقت عاطفی والدین دمدمی مزاج و خویشاوندان سهل انگارش قرار می گیرد.

جسیکا که پدرش مادرش را کشت و خودکشی کرد، افسر پلیس است. او در حین تحقیق در مورد یک قتل، زمانی که عاشقان سابقش شروع به قتل می کنند، در مرکز تحقیقات خودش قرار می گیرد.

یک خلبان جوان ایتالیایی پس از سرنگونی هواپیمایش در جریان جنگ علیه یونان در اردوگاه زندانی بریتانیا بازداشت می شود. او عاشق دختر یک پزشک می شود و در طی یک بمباران موفق می شود فرار کند. مجروح به خانه می رسد...

ژینو، یک دریفت، با صاحب مسافرخانه جیووانا رابطه عاشقانه ای را آغاز می کند و آنها قصد دارند از شر شوهر بزرگترش خلاص شوند.

"سر ویلیام همیلتون" سفیر بریتانیا در نپال است."اما" که علاقه ای به اهالی لندن ندارد برای دیدن مادرش می آید و مورد محبت ملکه نپال قرار می گیرد.او دوست دارد خانم"همیلتون" شود اما وقتی "لرد نلسون" از راه می رسد همه چیز به هم می ریزد...

دو همسایه، یک روزنامه‌ نگار تحت تعقیب و یک زن خانه‌ دار، در سفر هیتلر به ایتالیا در ماه مه 1938 با یکدیگر آشنا می‌شوند.

یک خواننده جوان اپرا تحت تعقیب یک طرفدار دیوانه قرار می گیرد که قصد دارد افراد مرتبط با او را بکشد تا او را برای خود مطالبه کند.

تمام دنیا به تسخیر مردگان متحرک در آمده و آخرین انسان‌های بازمانده در یک شهر حصارکشی شده، زندگی می کنند. اما این شهر دیگر امنیت سابق خود را ندارد، زیرا نیروهای شورشی قصد دارند رهبر این شهر را سرنگون سازند.

زن نویسنده ای که به تازگی از شوهرش جدا شده است، به ایتالیا سفر کرده و ویلایی را خریداری می کند به امید اینکه تغییرات خوشایندی در زندگی اش ایجاد شود …

زمانی که دو گروه در شهر در حال مبارزه با هم هستن و ناآرامی افزایش پیدا کرده و جانگو می آید و می خواهد هر دو گروه را نابود کند.

دکتر "هوگو هکنبوش" ،"تونی" و "استافی" تلاش می کنند با برنده شدن در یک مسابقه اسب سواری مزرعه "جودی" را نجات دهند.اما در این بین مشکلاتی وجود دارد که...

دو دزد جواهر، « گاستون » ( مارشال ) و « لیلى » ( هاپكینز ) با یكدیگر هم دست مى‏شوند و دارایى « ماریت كولت » ( فرانسیس )، بیوه‏ ى جوان و ثروتمند را بالا بكشند.

گروهی از بازیگران نمایش غیرمتعارف مصائب مسیح را به روی صحنه می برند, این نمایش با مخالفت کلیسای کاتولیک روبرو می شود. اما تاثیر آن در زندگی بازیگران مشهود است.

در قرن هجدهم فرانسه شوالیه دی فرونساک و دوست بومی و آمریکایی خود مانی توسط پادشاه به ایالت جوادان فرستاده می شوند تا در مورد کشته شدن صدها نفر به دست یک هیولا تحقیق کنند.

الکساندر نویسنده مشهور به شدت بیمار است و خود را برای مرگ آماده می کند.او به طور اتفاقی با پسر بچه ای آشنا می شود که به طور غیرقانونی از آلبانی مهاجرت کرده است.او تصمیم می گیرد...