Japanese

پسر ناروتو اوزوماکی، بوروتو، راه پدرش را به همراه دوستانش دنبال می کند تا نینجا بزرگ شود. بوروتو در تمام ماجراجویی‌هایشان مصمم است تا جای خود را در دنیای نینجا بگذارد و خارج از خانه پدرش زندگی کند...

Aoi Bungaku یک مجموعه انیمه 12 قسمتی است که از اقتباس هایی از شش اثر کلاسیک ادبی ژاپنی تشکیل شده است. داستان‌های گنجانده شده عبارتند از: Nonger Human و Run, Melos! اثر اسامو دازای، "در جنگل، زیر شکوفه های گیلاس در...

ایپو، پسر نوجوانی با قلبی پاک و اراده ای بی امان، پس از اینکه مبارز کهنه کار تاکامورا او را از دست قلدرها نجات می دهد، اشتیاق به بوکس را کشف می کند.

شینیچی ایزومی 17 ساله تا حدی توسط یک انگل آلوده شده است، هیولاهایی که انسان ها را قصاب می کنند و می کشند. اگر بخواهد هم از زندگی یک انگل و هم از یک انسان به عنوان یک هیولا زنده بماند، باید یاد بگیرد که با موجودی همزیستی کند.

آخرین بازمانده گروه مبارزان حالا در معدن نمک به بردگی گرفته شده. یک شب گله سگ‌های وحشی حمله می‌کنند و با بیماری‌ای تمام کارگران معدن می‌میرند. بازمانده با دختری کوچک فرار می‌کند و یک فیزیک‌شناس با استعداد به دنبال درمان است...

هلیوپولیس، کلونى فضایى معروف که مرکز تحقیقات و اسلحه سازى پیشرفته اى در خود جاى داده است و گاندم هایى براى نیروهاى زمین میسازد. زافت ها که به کوردینیتور (از لحاظ ژنتیکى نسبت به انسانهاى معمولى ارتقا یافته اند) نیز معروف هستند، به هلیوپولیس حمله کرده و ۴ عدد از ۵ گاندم ساخته شده در کارخانه را سرقت میکنند. در طول نبرد، شهروندى از هلیوپولیس به اسم کیرا یاماتو به طور اتفاقى وارد جنگ شده و مجبور به هدایت آخرین گاندم باقی مانده میشود. در خلال نبرد با بهترین دوست دوران کودکى خود آسورا زالا روبرو شده که همرزم با نیروهاى زافت شده است و نیز یک کوردینیتور و یکی از اعضاى گروه سرقت کننده گاندم ها می باشد، کیرا تنها کسى هست که میتونه گاندم رو هدایت کنه ولی به نیروهاى زافت یا زمین نمی پیونده. او از گاندم استفاده میکنه تا دوستانشو از خطر نجات بده و حتی با بهترین دوستش مبارزه میکنه و …

ادامه فیلم The Admiral: Roaring Currents در سال 2014 که نبرد تاریخی جزیره هانسان را بررسی می کند...

کشیش گنجو سانزو و همراهانش چو هاکای، شا گوجیو و سون گوکو سفر خود به غرب را برای متوقف کردن رستاخیز شیاطین گیومائو ادامه می دهند. از آنجایی که شهرت سانزو ایکو از آنها پیشی گرفته، آنها به هر ترتیبی به مبارزه با شیاطین قاتل را ادامه می دهند، اما باید با بی قراری ها بوجود آمده در گروه که در حال زیاد شدن هستند نیز مقابله کنند تا یک دشمن قدرتمند را شکست دهند...

یوکیترو آمانو که دانش آموز دبیرستانی تنهاییه، روزاش رو با نوشتن خاطرات توی گوشیش میگذرونه درحالی که با دو دوستش که به نظر خیالی میان، یعنی دوس اکس مشینا که خدای فضا و زمانه، و مورمور که خدمتکار خداست صحبت میکنه. دوس برای اینکه وجودش رو ثابت کنه، به یوکیترو یک «دفترچه خاطرات شانسی» میده که باعث میشه یوکیترو رو در مبارزه با 11 نفر دیگه که همچین قدرتی دارن قرار بده...

پسری به اسم ساکوراگی هانامیچی ، بعد از مدت زیادی باز هم نمی تونی هیچ دست دختری پیدا کنه ، و وقتی که تونست یه نفر رو برای دوست داشتن پیدا کنه ، می فهمه که اون هم عاشق یه بسکتبالیست مشهور از مدرسه خودشونه و اینطوری ساکوراگی هانامیچی تصمیم می گیره که عضو تیم بسکتبال بشه و دل دختره رو به دست بیاره ، اما …

50 سال از زمان شروع سفر بشریت به مرزهای جدید گذشته: مریخ. الان دوره ایه که بیشتر فرهنگ توسط هوش مصنوعی ارائه میشه و مردم راضین که غیر فعال باشن. یه دختری هست. به زور زندگیش رو توی متروپلیس شهر آلبا میگذرونه و حین این که پاره وقت کار میکنه سعی داره موزیسین بشه. همیشه حس میکرده یچیزی کمه. اسم کارول ـه. یه دختری هست. توی یه خانواده مرفه توی شهر هرسچل متولد شده و رویاشه که موزیسین بشه، ولی هیچکس اطرافش درکش نمیکنه. اون حس میکنه که تنهاترین آدم دنیاست. اسمش تیوزدی ـه. اونا میخوان آهنگ بسازن. با هم حس میکنن که شانسشو دارن. دو تاشون شاید فقط بتونن یه موج کوچیک بسازن ولی کم کم به یه چیز بزرگتر تبدیل میشه...

آلن و ماری به خانه رویاهای خود در حومه شهر نقل مکان کردند. اما مشاور املاک به آنها هشدار داد: آنچه در زیرزمین است ممکن است زندگی آنها را برای همیشه تغییر دهد...

پنج همراه دوران کودکی با ظاهر شدن روح دوستان مرده‌شان دوباره به هم می‌رسند و از آنها می‌خواهند که آخرین آرزویش را برآورده کنند.

2 سال پیش، دوست میتسوکی کویاما، ایچی ساکورای قبل از این که بتونه احساساتش رو به اون اعتراف کنه به آمریکا نقل مکان کرد. با این که نمیتونه باهاش تماس بگیره، به هم قول دادن که به رویاشون برسن: میتسوکی میخواد یه خواننده حرفه ای بشه و ایچی یه اخترشناس. ساکورای امیدواره که موسیقی اونو جهانی. یه مشکل هست: میتسوکی از سرطان ریه رنج میبره که باعث میشه صداش آروم باشه و خوانندگی براش سخت. مادربزرگش که از موسیقی متنفره، اصرار داره که میتسوکی بیخیال موسیقی بشه که سرطانش درمان شه، ولی اون حتی به قیمت از دست دادن صداش هم این کار رو نمیکنه. یه روز، دو شینیگامی - مروکو یویی و تاکوتو کیرا - ظاهر میشن و بهش میگن که فقط یه سال برای زندگی براش مونده. این انقلاب ناگهانی باعث این میشه که میتسوکی عمل کنه و با کمک مروکو تاکوتو، اون در زمان باقی مونده یه خواننده حرفه ای بشه. این انیمه داستان احساسی میتسوکی و دوستای شینیگامیش رو معنی خواننده شدن - و در نهایت زندگی رو دنبال میکنه...

سورا کوروماتانی، ضعیف اما بسیار احساساتی وارد دبیرستان کوزوریو می شود با این امید که آرزوی مادرش برای برنده شدن در مسابقات مدرسه را برآورده کند. ولی، در باشگاه بسکتبال، که به خاطر تخلف جریمه شده، هر کاری غیر از بسکتبال بازی کردن انجام می شود! اعضای باشگاه، موموهارو هانازونو، یک بلاک کننده ماهر که می تواند پاورجامپ کند اما در شوت زنی افتضاح است، و برادر دوقلویش چیاکی، یک گارد راس با استعداد، نیز علاقه شان به ورزش را از دست داده اند. با فقط یک بازی پر از آدرنالین و هیجان، و عشق سورا به بازی، جوانان باز هم به بسکتبال علاقه مند می شوند...

داستان حول “ايجون ساوامورا”،‌ يک توپ پرت کن، که به يک مدرسه‌ي خصوصي با توپ‌گيري بااستعداد به نام “کازويا ميوکي” ملحق شده، مي‌چرخد. آن‌ها به همراه ديگر اعضاي تيم، براي قهرماني پرافتخار “کوشين” با عزمي راسخ نهايت تلاش خود را مي‌کنند و با تمام سختي‌ها روبرو مي‌شوند...

در ادامه‌ي فصل اول، اين سري جديد، پرده از بخشي از راز‌هاي تاريک سري پيشين برمي‌دارد. گروه دوستان کم‌سن‌و‌سال شهر "هيناميزاوا" در تابستان 1983 که گويي پاياني براي آن‌ها ندارد، همچنان برخورد‌هاي وحشتناکي با يکدگير دارند که اغلب به مرگ فجيع يکي از اعضاي گروه ختم مي‌گردد. "فوروده ريکا" با کمک دوست روح‌وارش "هانيو" چالش‌ها را يکي پس از ديگري پشت سر مي‌گذارد و با تمام توان مي‌کوشد تا عاقبتشان به مرگي غم‌انگيز منتهي نشود. با وجودي که انگار پاياني بر اين شرايط عذاب‌آور نيست، "ريکا" ناچار است پيوند ميان دوستان و اعتماد متقابل را زنده کند تا بتوانند به هويت دشمن واقعي در اين ماه ژوئن بي‌انتها پي ببرند...

پس از نقل مکان به شهر آرام "هيناميزاوا"، "مبارا کيچي" روزهاي شادي را در مدرسه و با دوستانش مي‌گذراند. اما اين تنها ظاهر ماجراست. در يک روز سرنوشت‌ساز، خبر قتلي که در "هيناميزاوا" وقوع يافته، به گوش "کيچي" مي‌رسد. از آن روز به بعد، وقايع ترسناکي براي او اتفاق افتاده و مي‌فهمد حتي نزديک‌ترين دوستانش نيز شايد آن چيزي نباشند که ظاهرشان نشان مي‌دهد. انيمه بر اساس بازي رمز و رازگونه‌ي "07th Expansion" و اين بار با روايتي متفاوت، بازگو مي‌شود...

35 سال از وقتی که لین مینمای بین زنترادی ها و انسان ها در واقعه Macross صلح برقرار کرده است میگذرد. نکی باسارا یک گیتاریست و خواننده از گروه Fire Bomber است. در یک منطقه کم توسعه ی کلنی پرنده ی شهر 7 زندگی میکند که به نظر سیاره قابل زندگی ای می آید و در آنجا آهنگ میسازد و میخواند با این باور که آهنگ قدرت می آورد...

در مورد اونیزوکا یک رهبر گروه قلدر هاست که تصمیم گرفته خود را عوض کند و هدفی شرافتمندانه را دنبال کند،تبدیل شدن به بزرگ ترین معلم دنیا،البته دلیل اصلی او ملاقات با دختر های دبیرستانی جذاب است،پس….تقریبا عوض شده است. قانون بین او و هدفش را گرفته هر چند او انقدر بین قانون و بی قانونی فاصله میبیند که می خواهد بین خودش و دختر های دبیرستان باشد.پس اماده لذت و سرخ شدن از خجالت باشید...

اتحادیه ی کره زمین یک سازمان ارتشی قدرتمند است که بر زمین و کلنی های زمین حکم فرمایی میکند. وقتی کلنی ها مخالفت خود را اعلام کردند، رهبرشان به قتل رسید. الان، در سال 195 پس از کلنی، طی یک انقلاب تلخ 5 لباس رباتی برای انتقام به زمین ارسال کرده شده است که با مواد شگفت انگیزی به نام آلیاژ گاندانیوم ساخته شده اند و قرار است بر علیه اتهادیه قیام کنند...

برای ده ها سال، امپراطوری کهکشانی (the Galactic Empire) در جنگی بین ستاره ای با اتحاد سیاره های آزاد (the Free Planets Alliance) در ستیز هست. ستیزی که هزاران کشتی فضایی و میلیون ها سرباز رو در دو جبهه درگیر کرده. دو دریاسالار جدید با آرزوهایی بزرگ وارد این ستیز میشن: دریاسالار (Admiral) امپراطوری رینهارد ون لوهنگرام (Reinhard von Lohengramm) و دریاسالار اتحاد نیروهای آزاد یانگ ونلی (Yang Wen-Li). همانطور که با فرمانده ها و فرمانبردار ها سر و کار دارن، تحرکات بین قول و قرار های سیاسی، پیاده کردن استراتژی ها، و پیروزی جنگها پیچیده میشه، برای هر یک از آنها آزمونیست و سرانجام، تغییری، که واقعیت جنگ برای آنها رقم میزنه...

در دنیایی [پس از یک واقعه فاجعه بار] که توسط «اعداد» کنترل میشه و هر انسانی «شماره» مخصوص هویت خودش رو داره. این اعداد می‌تونه هر چیزی مربوط به زندگی شخص باشه. این شماره ممکنه مسافتی که شخص طی کرده یا تعداد دفعاتی که دیگران از یه شخص تعریف و تمجید کردن باشه. همچنین اگه این شماره‌شون صفر بشه، باعث سقوطشون به ورطه «گودال» میشه. در سال 305 تقویم آلشیان، هینا ماموریتی رو از مادرش که شمارش به صفر رسیده، به عهده می‌گیره تا به دنبال قهرمان افسانه‌ای بگرده. در مخاطراتش با شمشیرزن نقابداری به نام لیچت آشنا میشه که در تلاشه تا هویت اصلیش رو مخفی کنه، از اونجاییکه که به خاطر شماره بسیار پایینش به عنوان یه عامل منحط و منحرف شناخته میشه...

ماجراهای ریو سابا، اسلحه‌ای اجاره‌ای که در کلان شهر توکیو زندگی می‌کند، هر شغل خطرناکی را تا زمانی که شامل زنان زیبا باشد انجام می‌دهد...