Billy Gilbert

خانم “هاردی” از اینکه همسرش “اولیور” بیشتر از او وقتش را با دوستش “استنلی” می گذراند بسیار خشمگین است و تصمیم می گیرد کودکی را به فرزندی بپذیرد تا بدین طریق بتواند همسرش را قانع کرده تا…

استن و الیور قراره در این قسمت ماهیگیری کنند و به قایقی نیاز دارند و…..

لورل و هاردی به سفری به بالای کوه میروند تا هاردی که از بیماری نقرس رنج می برد بهبود یابد ...

استن که بیست سال وفادارانه در جنگ جهانی اول باقی مانده بود، سرانجام به خانه می‌آید، جایی که بهترین دوستش، اولی، او را می‌پذیرد و به او اجازه می‌دهد تا بسیاری از راحتی‌های دنیای مدرن را کشف کند.

لورل و هاردی تلاش می‌کنند تا یک پیانوی بزرگ را از پله‌های به ظاهر غیرقابل عبور بالا ببرند.

سیرکی که لورل و هاردی در آن کار می‌کنند ورشکست می‌شود و مالک سیرک به هر یک از کارکنان یکی از حیوانات سیرک را به عنوان دستمزد می هد. از این میان سهم هاردی یک گوریل ماده و سهم لورل جعبه‌ای پر از حشره “ساس” می‌شود و..

استن به ملاقات اولی می رود که پاهایش شکسته است او برایش تخم‌مرغ‌ آب‌پز، آجیل و دردسر می‌آورد.

در سال‏هاى جنگ جهانى اول در كشور تومانیا، سربازى به نام « چارلى » ( چاپلین ) بر اثر سانحه‏ ى سقوط هواپیما حافظه‏ اش را از دست می‏دهد. او وقتى چشم باز میكند خود را در یك آسایشگاه روانى میابد و پس از مدتى كه طى آن حاكمیت كشور به دست دیكتاتورى به نام « هینكل » ( چاپلین ) افتاده، از آن جا مرخص می‏شود…