داستان در مورد فرمانده سپاه روم به نام مکسیموس (راسل کرو) است. زمانی که در حال جنگ با شورشی های شمال است امپراطور روم به دیدنش می رود و به او می گوید که می خواهد بعد از خودش او را امپراطور کند. پسر امپراطور که این قضیه را متوجه می شود پدر خود را به قتل می رساند و مکسیموس را به مرگ محکوم می کند ولی ...