Matthew Broderick

یک فرد یهودی در نیویورک در سوگ از دست دادن همسرش، با استاد دانشگاهی آشنا می‌شود این دو ماجرایی را با یکدیگر آغاز می‌کنند.

کلارک کلوگ مرد جوانی است که سال اول خود در مدرسه فیلمسازی نیویورک شروع می کند. پس از اینکه سارقی همه داراییهای او را سرقت می کند او با کارماین آشنا می شود...

داستان در فرودگاهی رخ می دهد که همیشه پرواز های این فرودگاه به تاخیر می افتد و ماجراهای زیادی را برای مسافران به وجود می آورند. ناتالی که یک زن جوان است و مسئولیت یکی از بخش های این فرودگاه را بر عهده دارد، به تدریج با یکی از کارمندانش رابطه ای بسیار شرم آور برقرار می کند و...

یک استاد سابق به آدام 1،000،000 دلار پیشنهاد می کند تا مقداری پلاسما را از آزمایشگاه یک شرکت فناوری پیشرفته دریافت کند. آدام از پدربزرگ جنایتکارش کمک می خواهد. آیا آنها می توانند پدر صادق آدام را متقاعد کنند که ملحق شود؟

آزمایش‌های هسته‌ای فرانسه یک ایگوانا را به هیولایی غول‌پیکر تابش می‌کند که به شهر نیویورک می‌رود. ارتش آمریکا باید هیولا را در سراسر شهر تعقیب کند تا قبل از تولید مثل آن را متوقف کند.

داستان این فیلم در ایالت نیویورک اتفاق می افتد، جایی که «مدی» یک آگهی را پیدا می کند که در آن مادری درخواست دارد یک زن پیش از این که پسرش به دانشگاه برود با او به سر قرار عاشقانه برود و مدی که به شدت نیاز به پول دارد این درخواست را قبول می کند...

علل و عواقب همه‌گیری اُپیوئید (مجموعه ترکیبات شیمیایی طبیعی و صنعتی مسکن شبیه به مرفین) را در آمریکا آشکار می‌کند و تلاش عاملان، قربانیان و همچنین یک بازپرس را برای کشف حقیقت به تصویر می‌کشد و…

یک دانش‌آموز محبوب دبیرستانی که مورد تحسین همسالانش قرار می‌گیرد، تصمیم می‌گیرد یک روز را از مدرسه مرخصی بگیرد، و در نهایت به خشم مدیرش می‌پردازد که هر کاری می‌کند تا او را متوقف کند...

«استيون»، پس از جدايي از «رابين» احساس غم و تنهايي مي کند. او در آپارتمان جديدش با «چيپ» که براي نصب تلوزيوني کابلي آمده، آشنا مي شود و با اين شخصيت سمج و غير قابل تحمل و دوستي عميقي به هم مي زند..

در یک پارک تفریحی شگفت‌انگیز، قوه‌ی تخیل دختری بسیار خلاق به نام جون زنده می‌شود و او جایی پر از سواری‌های شگفت‌انگیز و حیوانات سخنگوی جالب به نام پارک عجایب را پیدا می‌کند که...

یک بازسازی از سریال تلوزینونی کارگاه گجت. "متیو برودریک" در نقش گجت در ابتدای فیلم از یک تصادف رنج می برد و با "برندا" که جراح رباتیک است آشنا می شود. "برندا" بدن گجت را جوری بازسازی می کند که ...

یک مجری تلویزیونی به نام «جوانا ابرهارت» (کیدمن) و شوهرش، «والتر کرزبی» (برادریک)، به حومه ی آرام و بی سروصدای استپفورد نقل مکان می کنند. پس از چندی «جوانا» که استپفورد را زیادی آرام و شسته رفته یافته، از رفتار برده وار و در عین حال، ظاهرا شاد و رضامندانه ی زنان آن جامعه ی کوچک یکه می خورد. در این میان تنها مورد استثنایی، «بابی مارکوویتس» (میدلر)، نویسنده ای پر شور است...

درباره زنبوری به نام بری بنسون است که به تازگی فارغ التحصیل شده اما به شغل تهیه عسل علاقه ای ندارد. در لابه لای داستان توسط یک گلفروش از مرگ نجات می یابد اما...

یک مرد جوان یک درب پشتی به یک کامپیوتر مرکزی نظامی پیدا می کند که در آن واقعیت با بازی اشتباه گرفته می شود ، احتمالاً جنگ جهانی سوم را شروع می کند.

"Robert Gould Shaw" یک افسر فدرال ارتش در طول جنگ داخلی آمریکا که برای اولین بار به طور داوطلبانه رهبری سربازانی از نژاد سفید و سیاه را به عهده داشت. البته اینکار راحتی نبود چرا که تا قبل آن تبعیض نژادی زیادی وجود داشت...

هنگامی که گروهی از افراد سختکوش متوجه می شوند که قربانی طرح پونزی کارفرمای ثروتمند خود شده ان ، آنها تصمیم به سرقت از اقامتگاه مرتفع وی می گیرند...

زندگی شخصی یک معلم دبیرستان به واسطه همکاری او با دانش آموزان برای انتخابات مدرسه، و ماجراهایی که در این رابطه در مدرسه رخ می دهد، کمی پیچیده می شود...

مکس بیالیستاک، تهیه کننده موفق و خوش شانس، پس از کنار هم قرار دادن یکی دیگر از بازی های برادوی، با یک حسابدار ترسو لئو بلوم در یک طرح سریع ثروتمند سازی برای بدترین نمایش جهان همکاری می کند...

«سامي» (ليني) مادر تنهايي است که با پسر کوچکش، «رودي» (کاکلين) در شهر کوچکي در شمال ايالت نيويورک زندگي آرام و بي سر و صدايي دارد. تا اين که برادرش، «تري» (روفالو) به سراغ «سامي» مي رود تا از او پول قرض بگيرد و زندگي با ثبات «سامي» را به هم مي ريزد...

سیمبا و نالا صاحب یک دختر بنام کیارا شدند. تیمون و پومبا به عنوان مراقب این بچه انتخاب شدند اما کیارا از دست آنها به راحتی فرار می کند و به سرزمین های ممنوعه پا می گذارد. او در آن سرزمین با بچه شیری به نام کوو آشنا شده و با یکدیگر دوست می شوند. اما او و والدینش نمی دانند که کوو پسر زایرا است. او قصد دارد کوو را با سرنگونی سیمبا به پادشاه تبدیل کند…

تیمون میرکات و پومباا سگ زگیل داستان شیر شاه (1994) را از منظر خودشان بازگو می کنند...

شاهزاده شیر سیمبا و پدرش توسط عموی او که می خواهد خودش بر تخت سلطنت بنشیند، هدف قرار می گیرند...

داستان یک پسر دبیرستانی ۱۷ ساله به‌نام جاش ویلر را دنبال می‌کند که در شهر آخرالزمانی گلندیل در ایالت کالیفرنیا به‌دنبال یافتن دوست گمشده‌اش است. جاش در تلاش برای زنده ماندن در میان گروهی از جنایتکاران دیوانه و موجوداتی زامبی مانند که Ghoulies نام دارند و هر چیز دیگری که برای او تهدید محسوب شود، به گروه دو نفره آنجلیکا و وسلی، قلدر سابق دبیرستانش می‌پیوندد. این گروه خرابکار اکنون به افرادی صلح جو تبدیل شده‌اند و حال قرار است به جاش در این ماجراجویی در این دنیای پر از زامبی کمک کند.