Riying Huang

داستان درمورد شاهزاده مغرور و رییس شهربانیه که مشکل کور ظاهری داره و چهره ها براش یه جورن و طی تحقیقاتش برای حل یه پرونده با طبیب زنی آشنا میشه که از اتفاق هر ماه ظاهرش تغییر می‌کنه در اولین برخورد این دو به مشکل میخورن اما بعد به خاطر رازایی که دارن مجبور میشن سه وصلت و سه جدایی رو تجربه کنن به نظرتون عاقبتشون چی میشه

داستان درمورد فیلمنامه نویسیه که سالهاست عاشق مدیر برنامه اشه اما به خاطر دوست صمیمیش که با مدیر رابطه داره چیزی به زبون نیاورده و احساسش رو مخفی کرده تا اینکه روزی دوستش بالاخره از مدیر جمع میشه و فیلمنامه نویس ما همه جراتش رو برای اعتراف جمع می‌کنه اما از بخت بد درجا رد میشه بعد از این اتفاقات مدیر تصمیم به استعفا میگیره و حالا فیلمنامه نویس ما باید راضیش کنه که بمونه...