Sienna Guillory

در پی یک رویارویی سرنوشت‌ساز، زنی مصمم وارد مسیری پرخطر می‌شود. او در این مسیر با چالش‌های غیرمنتظره‌ای روبرو شده و مجبور است برای بقا و رسیدن به حقیقت مبارزه کند.

مونتانا کید خلافکاری است که توسط گروهی از تبهکاران تحت تعقیب می باشد. او که از سوی دولت آمریکا محکوم به اعدام شده است در آخرین لحظات از مرگ نجات می یابد، اما به دلیل خطای ردیابی اسبش به جای غرب از شمال کانادا سر در می آورد.

یک تیم تحقیقاتی در حین کاوش در اعماق اقیانوس با تهدیدات متعددی از جمله یک عملیات معدنکاری بدخواهانه مواجه می شوند.

ماجرای سریال درباره کارآگاهی است که یک دست بند جادویی پیدا می کند که برای او خوش شانسی به همراه دارد و قدرت کنترل شانس را بدست می آورد. اما از طرف ددیگر ماجرا یک نفر دیگر به دنبال پس گرفتن این دستبند است...

مردی سیاه پوش و ناشناس به دنبال کریستال است که متوجه شده خاطرات مربوط به مادرش در ذهن او دستکاری شده . او به سمت تاریکی در حومه شهر قرار می کند و دوستان جدیدی را پیدا می کند و به زودی خطری بزرگ آنها را تهدید خواهد کرد و …

داستان سریال در مورد شهر کوچیکی در منطقه قطبی اسکاندیناوی است که جمعیتی حدود 700 نفر دارد. این شهر کوچک، به آرامش و امنیت شهرت دارد. جایی که ساکنان آن دیگر نگران وقوع جرم نیستند. اما این امنیت همیشگی نیست و بصورت ناگهانی، قتل مرموزی اتفاق میوفتد که آرامش و سکوت شهر رو در هم میشکند. بعد از این حادثه، اسرار تاریک و پنهان این شهر کم کم نمایان میشوند...

یک جوان آزمایش می‌شود، زمانیکه فرزندش پس از تجربه حالات فراطبیعی در کنترل یک نیروی مرموز قرار می گیرد...

عشق دختر جوانی به یک توله سگ کوچک به نام کلیفورد باعث رشد این سگ به اندازه ای غول آسا می گردد...

داستان در مورد نوجوانی است که به طور خیلی عجیبی به چین منتقل می شود و به سبب بازی های ویدئویی گه بسیار انجام داده است به یک جنگجوی کنگفوکار حرفه ای تبدیل می شود وه به مبارزه کردن می پردازد و

تعدادی نوجوان یک بازی را شروع می کنند. آنها به قصد شوخی به مردم زنگ میزنند و برای آنها مزاحمت ایجاد میکنند، اما یکی از مخاطبین با دیگران فرق دارد. او با نیت شومی که در سر دارد، همان بازی را با عواقبی مرگبار بر روی نوجوانان اجرا میکند...

این فیلم تعریف لحظات می باشد. فیلیم بسیار کمدی درمورد یک لحظه در زمان است که شما را از کسی که بوده‌اید به شخص دیگری تبدیل می کند...

سال 1895. «الکساندر» (پیرس)، دانشمند، استاد دانشگاه و مخترعی نیویورکی است که به سفر زمان اعتقاد دارد. مرگ نامنتظر و ناغافل نامزدش، او را ترغیب می کند ماشین زمانی بسازد که امیدوار است به کمک آن گذشته را تغییر دهد. اما وقتی نمی تواند در گذشته تغییری به وجود آورد، خود را هشتصد هزار سال به آینده پرتاب می کند...

داستان نوه یکی از اعضای کوکلوس‌ کلان را روایت می کند. او در جنوب آمریکا بزرگ شد اما در نهایت به جنبش حقوق شهروندی پیوست...

آلیس همچنان به همراه یک جنبش مقاومت جدید در مقابل نیرو های شرکت آمبرلا و همینطور مرده های متحرک که تمام دنیا را گرفته اند، میجنگد...

آلیس که همچنان به دنبال نابود کردن تشکیلات آمبرلا است با گروهی از بازماندگان همراه میشود که به دنبال رسیدن به یک مکان امن مشهور به آرکدیا هستند...

آلیس در راکون سیتی بیدار میشود و در میابد که زامبی ها همه جا هستند و تمام شهر آلوده شده است. او با کمک جیل ولنتاین و کارلوس اولیورا باید راهی برای خارج شدن از شهر بیابد، زیرا قرار است تمام شهر با یک موشک هسته ای منهدم شود...