R

«مایک سالیوان» برای یکی از سران مافیای امریکا بنام «جان رونی» آدم می کشد. سالیوان رونی را بعنوان یک پدر نمونه، الگوی خود قرار داده است. با این حال وقتی که پسرش او را در حال انجام قتل می بیند، مایک سالیوان تلاش می کند تا جان پسرش را نجات دهد و از سوی دیگر از کسانی که او را به مسیر اشتباه کشانده‌اند انتقام بگیرد.

یک نمایشنامه نویس مشهور نیویورکی به کالیفرنیا دعوت می شود تا فیلم نامه‌نویسی کند. او در همین حین واقعیت هولناک هالیوود را می فهمد...

«کلیوس» با یک تبهکار چینی روبرو می شود که قلب تقریبا فناناپذیر او را دزدیده، و به جای آن یک قلب باتری ای در سینه‌اش قرار داده که مرتب باید شارژ الکتریکی شود تا او را زنده نگه دارد.

یک مامور حرفه‌ای بنام «کلیوس» توسط تبهکاری بنام «ورونا» مسموم شده، بطوری که اگر ضربان قلبش پایین بیاید، می میرد. اکنون او به دنبال ورونا است تا وی را به قتل برساند.

یک خلبان هواپیمای بدون سرنشین با یک افسر همکاری می کند تا دستگاه رستاخیز را در یک منطقه نظامی کشنده قرار دهد...

یک تیم مخفی از مزدوران، با ورود یک عضو جدید، مخفی بودن این گروه از بین رفته، اکنون آنها باید برای فاش نشدن هویت خود بجنگند...

داستان درباره یک مرد قوی هیکل به نام کنان است که در بچگی پدرش را کشته اند و خانه شان را هم نابوده کرده بودند و حالا که او بزرگ شده، قرار است به عنوان نماینده قبیله اش در برابر ظلم و ستم موجودات شیطانی بایستد...

در چرخشی حول محور سبک اسلشر، دو دختر پس از یک قتل با وسواس خاصی آن را به صورت آنلاین به دید عمومی میگذارند تا شهر کوچکشان را به هرج و مرگ بکشند...

دو پليس مخفی به نام های ريکاردو تابز و سانی کراکت در ایالت فلوريدا کار می کنند. تازه ترين ماموريت این دو گير انداختن مونتويا يکی از روسای قاچاقچيان محلی است...

در سال 1970 ، لاری داک اسپورتلو، محقق خصوصی در لس آنجلس که از مواد مخدر استفاده می کرد، ناپدید شدن دوست دختر سابق را بررسی می کند...

در یک بیابانی پسا آخرالزمانی مردی به نام مکس که به نیروهای ایمپریتر فیوروسا می پیوندد تا طی تعقیب و گریزهای متوالی جاده‌ای از دست رهبر شروری به نام ایمورتان جو و نیروهایش فرار کنند...

«مکس» مامور سابق پلیس ، اکنون یک مرد سرگردان و تنهاست که در سرزمین های استرالیا که به بیابانی خشک تبدیل شده ، در حال سفر هست و تنها هدفش زنده ماندن است. اما تا اینکه به گروه کوچکی از مردم بی دفاع بر می خورد که نیاز به کمک او دارند و…

در یک دنیای ویرانگر، یک پلیس انتقام جویانه استرالیایی برای جلوگیری از یک باند خشن عزیمت می کند...

الکس از 5 سالگی بهترین دوست بوده اند، بنابراین آنها نمی توانند برای یکدیگر مناسب باشند، یا می توانستند؟ وقتی صحبت از عشق، زندگی و انتخاب درست می شود، این دو بدترین دشمنان خودشان هستند...

وینسنت برزیل و رولند فلیند دو آدمکش حرفه ای در کار خود هستند اما آنها از وجود یک دیگر خبر ندارند و هر دو نفر فکر می کنند بهترین در دنیا هستند...

استرالیا، دهه 1880 برادران برنز به دلیل جنایت و اذیت و آزار مردم از دست قانون فراری هستند. تا این که دو تن از برادرها به نام های چارلی و میکی دستگیر می شوند. پلیس بریتانیایی، سروان استنلی به چارلی پیشنهاد می کند که اگر بتواند برادر سوم، آرتور، را بیابد و بکشد، حاضر است چارلی و میکی را از مجازات برهاند...

مردی که در زندگی روزمره فلج شده است اتفاقات غیر عادی را تجربه می کند...

درحالی که چهار پسر جوان در لاس وگاس در حال خوش گذرانی در پارتی مجردی یکی از دوستانشان هستند ، توسط دو دختر جذاب فریفته میشوند و همراه آنها به یک پارتی خصوصی دیگر میروند که در آنجا …

سه دختر جوان آمریکایی به اسامی بت ، وینتی و لورنا که در اروپای شرقی در حال مسافرت و خوش گذارنی هستند با دختر اروپایی زیبا و بلند قدی به اسم الکس آشنا می شوند . دخترها با وسوسه الکس تصمیم می گیرند به مسافرخانه ای در حومه شهر بروند اما این مسافرخانه همان مسافرخانه ای است که قاتلان یک سازمان مخوف زیرزمینی ، مسافران را شکار کرده و بقتل می رسانند...

سه جهانگرد در جست و جوی هیجان و ماجرا، صحبت شهرکی در اسلواکی را می شنوند که جمعیت مذکرش به خاطر جنگ داخلی کاهش یافته و تصمیم می گیرند به آن شهرک پرت و ناآشنا بروند...

داستان درباره یک زن عزادار است که، بعد از فوت بچه اش سیاحتی احساسی را تجربه می کند و...

یک پرستار متدین را دنبال می کند که وسواس خطرناکی برای نجات روح بیمار در حال مرگ دارد...

مردی بنام مایکل پیترسون که بخاطر سرقت مسلحانه از اداره پست، محکوم به گذراندن 7 سال زندان بوده است، به دنبال رفتار خشنش با نگهبانان نهایتا 30 سال در بخش انفرادی زندان می ماند. در طول این مدت، مایکل پیترسون، آن پسر جوان ناپدید می شود و جای خود را به شخصیتی متضاد، بنام چارلز برانسون می دهد...

یک داستان عاشقانه خسته کننده به دنبال گریگ که پس از طلاق و سپس اخراج، با ایزابل مرموز، زنی که در خیابان زندگی می کند آشنا می شود و متقاعد می شود که دنیای آلوده و شکسته اطراف آنها شبیه سازی رایانه ای است...