Catherine Deneuve

"آنتونی" یک هنرمند موسیقی راک می باشد که برای اجرا در گروه بسیار افسرده است. پس از سرگردانی در خیابان ها، تصمیم میگیرد شغلی برای خود دست و پا کند. به دلیل اینکه مهارت زیادی ندارد، تنها شغل سرایداری یک اپارتمان قدیمی در پاریس نصیبش می شود. او بزودی در کارش حرفه ای می شود و...

کیارا بازیگر و دختر مارچلو ماسترویانی و کاترین دونو است. تصمیم می گیرد مانند پدرش زندگی کند. او با چنان اعتقادی مانند او لباس می پوشد، صحبت می کند و باعث می شود...

سورین، به رغم علاقه به شوهرش پی یر، بعدازظهرها در یک فاحشه خانه کار می کند. تا این که خلافکار جوانی به نام مارسل به او دل می بندد.

یک دختر ایرانی در دوران انقلاب اسلامی بزرگ می شود و اتفاقاتی پیش می آید که مجبور می شوند.

طی سرقت موفقیت‌آمیز بانکی در یک شهر ساحلی فرانسوی مارک آلبوآ، یکی از سارقان، کارمندی را می‌کشد و خود به‌شدت مجروح می‌شود. رئیس گروه، سیمون، آلبوآ را در یک کلینیک در پاریس مخفی می‌کند.

هلن، یک متخصص بیهوشی که حواسش پرت می‌شود، تقریباً یک روز عصر در خیابان بیاریتز به سمت ژیل می‌دود. او هنوز از مرگ غرق شدگی معشوقش در همان سال بی حس است...

مثلث عشقی بین یک خون آشام زیبا و در عین حال خطرناک (کاترین دنوو)، همراه ویولونسلیست (دیوید بووی) و یک متخصص پیری (سوزان ساراندون) شکل می گیرد...

در پاریس اشغالی، یک هنرپیشه زن که با یک صاحب تئاتر یهودی ازدواج کرده است، باید او را در حالی که هر دو کارشان را انجام می‌دهد، از دید نازی‌ها پنهان نگه دارد...

لیزا کم کم جانشین ملامپو، سگ جورجیو می شود. در حالی که او آن را می پذیرد، جورجیو او را مجبور می کند یقه و بند بپوشد...

مدت کوتاهی پس از مرگ مادرش، زنی بی گناه و جوان به خانواده قیم اشرافی میانسالش پناه می برد که او را در برابر پیشرفت های جنسی او تسلیم می کند...

زن جوانی که به دلیل جنگ از معشوقش جدا شده، با تصمیمی روبه‌رو می‌شود که زندگی را تغییر می‌دهد...

پل که زندگی بسیاری خوبی را به عنوان یک کارمند در شرکت های پاریس می گذاراند اما ...

اواخر دهه ی 1960 اعتیاد به الکل و مواد مخدر باعث سقوط و سرانجام مرگ خواننده ی مشهور راک، «رز» (میدلر) می شود.

کارول یک مانیکوریست است که حس ترس عجیب و غریبی نسبت به مردان دارد. خواهرش او را در آپارتمانی تنها گذاشته است. مدتی بعد کارول به دیوانگی کشیده شده و خیالات خشونت آمیزی به سراغش می آید...

آستریکس برای نجات پسرعموی زندانیش رهسپار نبرد با ژولیوس سزار و سربازان رومی میشود…

«سلما» (بیورک)، مهاجر چک، زنی است جدا شده، پسری (کوستیک) دارد، در کارخانه ای در یکی از مناطق روستایی امریکا کار می کند و رفته رفته بینایی اش را از دست می دهد. تنها عاملی که او را از شر مصایب زندگی اش رهایی می بخشد، علاقه ی شدیدی است که به موسیقی دارد...

یک دیدار مجدد طوفانی بین فیلمنامه نویسان لومیر با مادر و بازیگر مشهور وی، فابین، در برابر پس زمینه کتاب زندگینامه فابین و آخرین نقش او در یک فیلم علمی و تخیلی به عنوان مادری که هرگز پیر نمی شود...